کلمات مترادف و هم معنی فارسی تمام پایههای دورهی ابتدایی
عــناوینی که در ایــن آموزش مــی خــوانید :
آموزش و تدریس مترادف و هم معنی کلمات فارسی درس به درس پایه ابتدایی
تعریف کلمههای مترادف (هم معنی): به کلمههایی گفته میشود که معنی و مفهوم یکسانی دارند و میتوانند به جای یکدیگر از هم استفاده کرد. مانند: (پیمودن =رفتن) (افسوس =حسرت)
البته بعضی از واژههای مترادف را نمیتوانیم به جای هم در جمله بکار ببریم.
مثل: دراز، بلند، طولانی که هر کدام در جملهی خاصی به کار میروند.
برای دیدن کلمات مخالف یا متضاد فارسی کلیک کنید
کلمات مترادف و هم معنی فارسی درس به درس پایه دوم ابتدایی
معنی و مترادف لغات درس ستایش دوم دبستان
ستایش: پرستیدن – شکرگزاری
سرآغاز: مقدمه
مونس: همدم
روانم: روح و جانم
شروع: آغاز
نشاط: شادمانی
اکنون: حالا
سپاسگزارم: ممنونم
پروردگار: خدا
عزیز: گرامی
یاری: کمک
موفّق: پیروز
کشور: سرزمین پهناور
معنی لغات و کلمه مترادف درس اول کتابخانه کلاس ما پایه دوم ابتدایی
کتابخانه: محل نگهداری کتاب
خنک: سرد
ملایم: معتدل
آرام: یواش
با نظم: مرتب
وارد: داخل
آموزگار: معلّم
احوال پرسی: پرسیدن حال کسی
وقتی: هنگامی ـ زمانی
به صورت: به شکل
پاسخ: جواب
پرسش: سؤال
پیشنهاد: منظور
رایانه: کامپیوتر
دانا: عالم
تشکّر: سپاسگزاری
مفید: سودمند
ویژه: مخصوص
حالا: اکنون ـ الآن
مانند: مثل
معنی واژگان درس دوم فارسی مهارتهای خوانداری (مسجد محلّهی ما) کلاس دوم
مسجد: محل عبادت.
محلّه: قسمتی از شهر.
بسیار: خیلی.
خوشحال: شاد.
تشکّر: سپاسگزاری.
وقتی: هنگامی – زمانی.
حرف: سخن.
رایانه: کامپیوتر.
کتابخانه: محل نگهداری کتاب
طرف: سو
مترادف و معنی کلمه درس سوم فارسی مهارتهای خوانداری (خرس کوچولو) دوم ابتدایی
کوچولو: کوچک
بارها: چندین دفعه
خطرناکی: پُر خطری
دلیل: علت – سبب.
این طوری: این جوری – این گونه
بقیّهی: ادامهی.
حرفهای: سخنان.
این طرفها: این سمتها.
ناراحت: غمگین.
بی حوصله: بی تاب – بی صبر.
خوش حال: شاد.
کندوی عسل: لانهی زنبور عسل.
کثیفش: آلودهاش.
بیمار: مریض – ناخوش.
پاکیزه: تمیز.
دوباره: مجدد – باز.
شاداب: شاد.
کلمات مترادف و معنی لغات درس چهارم فارسی دوم ابتدایی مهارتهای خوانداری (مدرسهی خرگوشها)
منتظر: چشم به راه.
معلّم: آموزگار.
وارد شد: داخل شد.
پرسید: سؤال کرد.
لبخند زد: خندید.
جواب: پاسخ.
سکوت: آرامش.
پرسش: سؤال.
اتّفاقی: رویدادی – حادثهای.
مثلاً: همانند.
شغال: جانوری پستاندار و گوشتخوار شبیه به سگ.
خیلی: بسیاری.
لذّت: خوشی.
مثل: مانند.
سرود خواندن: آواز خواندن.
مواظبت: مراقبت.
تمیز: پاکیزه.
خوشحالی: شادی.
بیرون رفتند: خارج شدند.
هممعنی لغات درس پنجم فارسی دوم دبستان مهارتهای خوانداری (چوپان درستکار)
درستکار: اَمین.
زیادی: بسیاری.
نگهداری: محافظت.
راستگویی: صادقی.
صاحبِ: دارندهی.
نصیحت: پند و اندرز.
حرفهای: سخنان.
لبخندی میزد: خندهای میکرد.
مزدت: پاداشت.
چَرا: علف خوردن حیوانات.
باران شدیدی: باران تندی.
شروع: آغاز.
ناچار: ناگزیر.
پیشِ: نزدِ.
ناگهان: یک باره.
وانگهی: پس از آن.
مترادف کلمات و هم معنی درس هفتم فارسی مهارتهای خوانداری (دوستان ما) کلاس دوم
قشنگی: زیبایی.
کوشایی: پرتلاشی – سختکوشی.
خوشمزهای: خوشطعمی.
سحرخیزی: صبح زود بیدار شوندهای.
پاکیزهای: تمیزی.
پرکاری: پرتلاشی.
منظّمی: مرتّبی.
ایجاد کرده است: بهوجود آورده است.
بانشاطی: شادمانی – خوشحالی.
سختکوشی: پرتلاشی – پرکاری.
شاداب: شاد.
پرورش: آموزش.
دانایی: عالمی – آگاهی.
آفریده است: خلق کرده است
مترادف و هممعنی کلمات درس هشتم فارسی مهارتهای خوانداری (از همه مهربانتر) دوم
پرسیدم: سؤال کردم.
حرف زدن: سخن گفتن.
موقع: هنگام.
یاری: کمک – مدد.
وقتی: هنگامی – زمانی.
فهمیدم: پِی بردم.
تصمیم گرفتم: اراده کردم.
سالم: تندرست.
پیشِ: نزدِ.
بسیار: خیلی.
محبّت: مهربانی.
سعی: کوشش – تلاش.
بیشتر: زیادتر.
معنی و مترادف واژگان درس نهم فارسی مهارتهای خوانداری (زیارت) دوم
زیارت: رفتن به مکان مقدّس.
داخل: درون.
حرم: گرداگرد مکان زیارتی.
چلچراغ: لوستر.
نور باران: روشن.
تماشا کنیم: نگاه کنیم.
آن وقت: آن موقع – آن زمان.
میان: بین – وسط.
جمعیّت: عدّهای از مردم که جایی جمع شدند.
بیرون رفتند: خارج شدند.
برمیچیدند: برمیداشتند و میخوردند.
بعد: سپس.
پاشید: ریخت.
خوشحالی: شادی.
گل دستهها: منارهها
وضوخانه: جایی که در آن وضو میگیرند.
هرگز: هیچ وقت.
فراموش نمیکند: از یاد نمیبرد.
برای دیدن هم خانواده کلمات فارسی کلیک کنید
هممعنی لغات درس دهم فارسی مهارتهای خوانداری (هنرمند) دوم ابتدایی
هنرمند: کسی که کاری را با دقّت و فکر انجام دهد.
دیشب: شب گذشته.
سرگرم: مشغول.
نقّاشی کردن: نقّاشی کشیدن.
خوشحالی: شادی.
سعی: کوشش – تلاش.
سفالگر: کسی که با گِل چیزهای زیبا میسازد.
زیبا: قشنگ.
قالیباف: کسی که قالی یا فرش میبافد.
عکّاس: کسی که با دوربین عکس میگیرد.
صبر وحوصله: تحمل
کلمات مترادف و هم معنی درس فردوسی درس دوازدهم دوم ابتدایی
قدیمی: کهنه
شاعر: کسی که شعر میگوید
فراوان: بسیار
قسمت: تکه
حفظ: نگه داری
حمله: دعوا جنگ
اکنون: حالا
تصویر: عکس
با ایمان: کسی که ایمان دارد
آرامگاه: مکان آرامش ابدی، مقبره
پر کار: پر تلاش
سال گذشته: سال قبل
پدید آورد: به وجود آورد
خداحافظ: بدرود
عظیم: بزرگ
داستان: قصـه
کلمات مترادف و هم معنی درس سیزدهم پایه دوم ایران زیبا
فراوان: زیاد
کشور: وطن، سرزمین
بناهای قدیمی: ساختمان قدیمی
با ایمان: مؤمن
قدیمی: کهنه
افتخار: ارزش بسیار داشتن
پر تلاش: پرکار
حفظ: نگهداری
سفر: مسافرت
قسمتهایی: تکههایی
مترادف واژگان درس چهاردهم پرچم کلاس دوم ابتدایی
نسیم: باد ملایم
میوزید: تکان میخورد
وسط: میان، بین
فرق: تفاوت، اختلاف
وارد: داخل
گذشته: قبل
لـذّت: خوشی
احساس کردن: حس کردن
مثل: مانند، شبیه
قشنگ: زیبا، خوشگل
نگاه میکنم: میبینم، تماشا میکنم
نشانه: علامت
سربلندی: افتخار
آهسته: آرام، یواش
نشانه: علامت
صلح: آشتی
دفاع: نگهداری، مواظبت
دوباره: یک بار دیگر
سرخ: قرمز
میهن: وطن
هنگام: وقت
صبحگاهی: هنگام صبح
معنی کلمات درس پانزدهم نوروز دوم ابتدایی
وروز: روز اول فروردین روز نو
آغاز: شروع
جدید: نو، تازه تحویل
سال: شروع سال جدید
اعضای: افراد خانواده
میگذارند: قرار میدهند
آرامگاه: محل آرمیدن
در گذشتگان: مردهها
آماده: مهیا
پایان: آخر
جشن: سور مهمانی
سر سبزی: خرمی
جهان: دنیا ب
بعضی: برخی
کلمات مترادف و هم معنی درس شانزدهم درس پرواز قطره دوم دبستان
ناگهان: یک دفعه
نگاه میکرد: تماشا میکرد
این قدر: این اندازه
اطراف: دور و بر
تکه: قطعه
طلایی: زرد
بعد: سپاس
سیراب: پرآب، بی نیاز از آب
تندی: شدیدی
پراکنده: پخش
مترادف کلمه مثل دانشمند درس هفدهم دوم دبستان
جانور: جاندار، حیوان
آسیب: صدمه
دانشمندان: عالمان
فصل: دوره
جور: نوع
گردش: تفریح
صبر: تحمل
مراقب: مواظب
مدت: زمان – وقت
قدم: گام
همراه: دنبال
فریاد: داد
قشنگ: زیبا
ناراحت: غمگین
نیاز: احتیاج
کم کم: آرام
این طرف: این سمت
پراکنده شدند: پخش شدند
مطلب مرتبط: برای دانلود فایل pdf جزوه آموزشی اینجا کلیک کنید
کلمات مترادف و هم معنی فارسی درس به درس پایه سوم ابتدایی
کلمات مترادف و هم معنی لغات درس اول محلهی ما سوم
برگزار شدن: انجام شدن، برپا شدن
انتها: پایان، آخر
سنجاقک: حشرهای زیبا و تند پرواز با دو بال بلند و نازک، چشمهای بزرگ و شاخکهای بلند
عادت: آنچه بر اثر تکرار، رفتار همیشگی انسان میشود.
کینه: دشمنی کسی را در دل داشتن
محله: قسمتی از شهر یا روستا
صمیمی: همدل و مهربان
فیروزهای: به رنگ فیروزه (آبی متمایل به سبز)
عظمت: بزرگی
بازارچه: بازار کوچک
بوستان: باغ باصفا، جایی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد.
ثبت نام: نوشتن اسم، نام نویسی
نگران: دلواپس
قنادی: شیرینی فروشی
مترادف کلمات و هم معنی درس دوم کلاس سوم پدربزرگ ـ زنگ ورزش
آغاز: شروع
بحث: گفت و گو
پیوسته: پی در پی، به دنبال هم
ماهرانه: بامهارت، استادانه
جلب نظر کردن: جلب توجّه کردن، نگاه کسی را به سوی خود کشاندن
حرفهای: کسی که در کاری مهارت دارد، انجام کار در حد خیلی خوب و دقیق، ماهر
نرم نرمک: آهسته، آرام آرام
مُفید: پرفایده
منظّم: مرتب و بانظم
مهارت: توانایی انجام کاری به نحو شایسته
موضوع: آن چه دربارة آن گفت و گو میشود.
مربّی: کسی که چیزی را یاد میدهد.
آب تنی: شست و شوی بدن در آب، شناکردن
پونهی وحشی: نوعی گیاه، سبزی خوشبو مانند نعناع
تنگ: پارچ سفالی یا شیشهای که در آن آب یا نوشیدنی دیگر میریزند.
جنب و جوش: تلاش
حکیم: انسان دانا و خردمند
حیرت: تعجب
باستانی: بسیار قدیمی
کلمات مترادف و هم معنی بخوان و بیندیش: قصّهی تنگ بلور
باستانی: کهن، بسیار قدیمی
بیشه: جنگل
حیرت: شگفتی
صنوبر: نام درختی زیبا، نامی برای دختران
سفالی: ظرف یا اشیای گلی، چیزی که از گل رس ساخته شده است.
شبیه: مانند و مثل
واژگان مترادف و هم معنی درس سوم پایه سوم ابتدایی هم بازیهای آسمان آبی
آشغال: زباله
اطراف: دور و بر
اهمیت: با ارزش و مهم بودن
دلپذیر: پسندیده
دلنشین: خوشایند و پسندیده
غرق شدن: فرو رفتن و خفه شدن در آب، غوطهور شدن در آب یا هر چیز دیگر
دامنهی کوه: بخش شیبدار پایه کوه
لذّت: حالت خوشایند و خوب
همفکری: باهم دربارة موضوعی فکر کردن
نشاط: شادی، شادابی
باعث: دلیل، سبب
گزارش: شرح و بیان کارهای انجام گرفته
روان: رونده، جاری
گویا: رسا و روشن، آشکار
طبیعت: بخشی از جهان هستی
عبور کردن: گذشتن و رد شدن
محیط: مکان اطراف شخص یا چیز
همبازی: دوست، یار
نگریست: نگاه کرد
مترادف و هم معنی واژگان درس چهارم آواز گنجشک کلاس سوم
ترتیب: نظم و ردیف
احوالپرسی: حال و احوال کسی را پرسیدن
بسیار: خیلی زیاد
بیصبرانه: بدون تحمل
مشورت: نظر کسی را خواستن
منظم: مرتّب و بانظم
زبانآور: چیزی که زبان میرساند، آنچه باعث آسیب میشود.
آلودگی صوتی: هر صدای بدی که انسان را آزار میدهد
آزرده: رنجیده، ناراحت
قشنگ: زیبا
گوشخراش: صدای بسیار شدید و آزاردهنده
منتظر: چشم به راه
فرصت وقت مناسب برای انجام دادن کاری
معنی لغات بخوان و بیندیش: مورچه ریزه
واژهنامه:
ناراضی: ناخشنود
آهسته: آرام، نرم نرمک
حاضر: آماده، آنکه غایب نیست
غصه: غم و اندوه
کلمات مترادف و هم معنی درس پنجم بلدرچین و برزگر سوم دبستان
آشیانه: خانه، لانه حیوانات
برزگر: کشاورز
درو: برداشت کشت، چیدن گیاهان
نگران: دلواپس
دهقان: کشاورز
خویشان: جمع خویش، نزدیکان، اقوام
انتظار: صبر
صحرا: بیابان
کشتزار: مزرعه، زمین زراعت شده
لغات مترادف و هم معنی درس ششم فداکاران سوم ابتدایی
آغوش: بغل
افتخارآفرین: کاری که باعث سربلندی میشود.
بی ادّعا: کسی که ادّعایی ندارد
افتخار: سربلندی
طفلک: کودک
شریف: بزرگوار
همنوعان: افرادی که از یک نوع هستند، همجنس
بهسرعت: باعجله
جاودانه: همیشه و جاوید چیزی که تا ابد بماند.
حتمی: قطعی
مزرعه: کشتزار
واقعه: رویداد، اتّفاق
پیشروی: به جلو رفتن، به پیش رفتن
اشغال: جایی را به زور گرفتن
پایکوبی: شادی
آزار میداد: اذیت میکرد
غبارآلود: هوای پر از گرد و خاک
جلوگیری: پیشگیری
چوب دستی: عصا
رزمنده: مبارز
ریزش: فرو ریختن
طراوت: تازگی
فانوس: چراغی نفتسوز
سرمشق: الگو
مسدود: بسته شده
نارنجک: نوعی بمب
دلاورانه: شجاعانه
ناودان: لولهای که آب پشت بام از آن پایین بیاید
همنوعان: همجنسان، افرادی که از یک نوع هستند
کلمات مترادف و هم معنی درس هفتم: کار نیک کلاس سوم دبستان
جوز: گردو
ارزن: دانهی ریز خوراکی که غذای پرندگان است
به بار آمدن: نتیجه دادن، میوه دادن
سرحال: بانشاط
فرمانروا: حاکم
عاقبت: سرانجام
قرض گرفتن: پول یا چیزی را از کسی گرفتن و بعد از مدتی پس دادن
کاموا: نوعی نخ کلفت که با آن لباس زمستانی میبافند.
بهانه: دلیلی که درست نیست.
غصّه: غم و اندوه
عادت: آنچه که بر اثر تکرار رفتار همیشگی انسان میشود
آسیب: صدمه اندر
آن: در آن
فرمانروا: حاکم
گودال: چاله
مترادف کلمات و هم معنی درس هشتم: پیراهن بهشتی سوم
جبرئیل: فرشتهی وحی
زمزمه: صدای حرف زدن آهسته، پچ پچ
ضعیف: بیحال و ناتوان
عطر: بوی خوش، مادهی خوشبو
فوری: سریع
قامت: قد
لطیف: نرم و خوشایند
همهمه: سر و صدا، شلوغی
قیام: بلند شدن، ایستادن
غرق شدن: فرو رفتن و خفگی در آب
سکوت: خاموشی
کلام: سخن
سعادتمند: خوشبخت
نیازمند: فقیر، محتاج
کلمات مترادف و هم معنی درس نهم: بوی نرگس پایه سوم
بیانتها: بیپایان، پهناور و بزرگ
حوض: جایی برای نگهداری آب
جویبار: جوی بزرگی که از جویهای کوچک تشکیلشده باشد.
چشمنواز: زیبا و قشنگ
دلنشین: خوشایند و پسندیده
زعفران: گیاهی خوشبو که ارزش غذایی و دارویی دارد.
فروغ: نور، روشنایی، پرتو
نغمه: صدای خوش، سرود
عطر: بوی خوش
بلعید: خورد
قورت: فرو بردن
غایب: پنهان از چشم، آنکه در جایی حضور ندارد.
کلمات مترادف و هم معنی سوم ابتدایی درس دهم: یار مهربان
آزرده: رنجیده، ناراحت
صمیمی: همدل و مهربان
غروب: پایان روز، هنگام قرار گرفتن خورشید در افق مغرب
لذت: حالت خوشایند و خوب
مراقب: مواظب و نگهبان
معمولاً: بیشتر وقتها
موضوع: آن چه دربارهی آن گفت و گو میشود.
اغلب: بیشتر
نغمه: سرود، صدای خوش
آسیب: صدمه
لغات درس یازدهم (نویسندهی بزرگ) سوم ابتدایی
حاتم طایی: کسی که به بخشندگی شهرت دارد.
بزرگ همتتر: بخشندهتر
به حاجتی: برای کاری
خارکن: کسی که کارش کندن خار است.
پشته: تپه
سماط: سفره
گرد آمدهاند: جمع شدهاند.
حاصل: نتیجه، سود
آرامگاه: قبر
جوان مردی: بخشندگی
احادیث: جمع حدیث، سخنان پیامبران و امامان
حکایت: سخنی کوتاه که پند و اندرزی را بیان میکند.
امرای عرب را: برای فرمانروایان عرب
آرامش: آرام بودن، آسودگی
حاجت: نیاز، احتیاج
حفظ: نگه داری، نگهبانی
خلیفه: جانشین، نماینده، حاکم
خواب گزار: کسی که خواب دیگران را توضیح میدهد.
شگفتی: تعجب
مجازات: تنبیه
مژده: خبر خوب
لغات مترادف درس دوازدهم ایران عزیز سوم
زرخیز: دارای خاک حاصلخیز و معدنهای با ارزش
خلیج: پیش رفتگی نسبتاٌ وسیع آب در خشکی
دل انگیز: خوب و زیبا
برازنده: مناسب، شایسته
پهناور: گسترده، وسیع
پرورد: پرورش داد
گسترد: پهن کرد
رونق: رواج
زاد: به دنیا آورد
زادگاه: محل تولد
طمع: زیاده خواهی، حرص
حریص: طمع کار
نهراسیم: نترسیم
فریبا: بسیار زیبا
معنی لغات درس چهاردهم ایران آباد کلاس سوم دبستان
اتحاد: همبستگی
اهمیت: با ارزش و مهم بودن
باعث: دلیل
دفاع: تلاش برای حفظ خود در مقابل دشمن
دلاورانه: شجاعانه
رزمنده: مبارز
صمیمی: همدل و مهربان
مرزنشینان: کسانی که در مناطق مرزی کشور زندگی میکنند.
میهن: وطن، کشور
هم فکری: با هم دربارهی موضوعی فکر کردن
گنجینه: گنج
ملی: مربوط به همهی مردم کشور
مشورت: نظر دیگران را خواستن
حلوا: نوعی خوراکی که با آرد، روغن و شکر تهیه میشود.
قل خوردن: غلتیدن
شبیه: مانند، مثل
گریست: گریه کرد
کیهان: دنیا، جهان، عالم
واژگان مترادف و معنی درس پانزدهم دریا سوم
افق: کنار آسمان
پهناور: وسیع
تن: بدن
کبود: رنگ آبی تیره
ساحل: کنار دریا یا رود
غوطه: فرو رفتن در آب
زلال: روشن و صاف
دل گشا: خوش منظره و با صفا
میخیزد: بلند میشود
رام: آرام بودن
لغات درس شانزدهم اگر جنگل نباشد کلاس سوم
غرش: صدای بلند و ترسناک
زوزه: صدای بعضی از حیوانات مانند گرگ
کمین: پنهان شدن در جایی برای حملهی ناگهانی
کرگدن: جانوری بزرگ با پوست کلفت با یک شاخ روی پوزه
حاشیه: کنار، گوشه
مواد سمی: موادی که به بدن آسیب میرسانند.
ویران: خراب
اکسیژن: گازی در هوا که برای زنده ماندن موجودات زنده الزم است.
روان: رونده، جاری
غمناک: غمگین
فراهم نهاده: آماده کرده
معنی و مترادف کلمه درس هفدهم چشمهای آسمان سوم ابتدایی
آثار: جمع اثر، نشانهها
آراستهاند: آرایش کردهاند
آسیب: صدمه
آفرینش: خلقت، آفریدن
احسان: نیکی کردن
اشتیاق: شوق و علاقه
با شتاب: با عجله
بخشایش: لطف و بخشش
بدرقه کردن: کسی را همراهی کردن برای خداحافظی
برازنده: مناسب
براق: درخشنده
بی خیال: خونسرد
پاکزاد: از نژاد و نسل پاک
تاقچه: بر آمدگی یا فرورفتگی در دیوار برای گذاشتن چیزی
جهیدن: پریدن
حاضر: آماده
حیرت: تعجب
خاص: ویژه
خلق: آفرینش، مردم
خوش و بش کردن: احوال پرسی کردن
خیره شدن: با دقت به چیزی نگاه کردن
درست پیمان: وفادار
دهانه: لبه
رحمت: دل سوزی و مهربانی
رونق: رواج
زیارت: دیدار از آرامگاه امامان و بزرگان دین
ساخت و ساز: ساختن
سیل: جریان شدید آب که بر اثر بارش زیاد اتفاق می افتد.
عاقبت: سرانجام
عظیم: بزرگ
عنکبوت: نوعی حشره که تار میتند.
وارونه: به عکس
کنجکاوی: علاقمندی به دانستن چیزی
واضح: آشکار
لغزنده: لیز
واقعه: اتفاق
لیز خورد: سرخورد
مخفی: پنهان
مور: مورچه
نور افشانی: پراکنده کردن نور به محیط
مطلب مرتبط: برای دانلود فایل pdf جزوه آموزشی اینجا کلیک کنید
کلمات مترادف و هم معنی فارسی درس به درس پایه چهارم ابتدایی
کلمات مترادف و هم معنی درس اول: آفریدگار زیبایی چهارم
ارغوانی: رنگ قرمز مایل به بنفش، به رنگ ارغوان
انبوه: زیاد
جلا: براق کردن
انتظار: چشم به راه بودن
اثر: علامت
آویخت: آویزان کرد
برکه: جایی که آب جمع میشود
پوشش: لباس
پهن کرد: گسترد
تیره: تاریک
دل انگیز: زیبا: جالب
دشواری: سختی
دریغ: افسوس
جهان افروز: روشن کننده جهان
پراکند: پخش کرد
غوک: قورباغه
نشانید: گذاشت، قرار داد
از پس: از پشت
چیره دست: ماهر
نیلی: رنگ آبی
تیره نظاره کنند: نگاه کنند. تماشا کنند
ضخیم: کلفت
قشر: لایه، پوسته
خود نمایی: نشان دادن خود
معرفت: شناخت
رمه: گلهی گوسفند
داوری: قضاوت
گریخت: فرار کرد
تپید: حرکت کرد، بی قرار شد
پهنه: میدان، سطح
کلمات مترادف و هم معنی درس دوم: کوچ پرستوها چهارم ابتدایی
جامه: لباس
جنب و جوش: تلاش و فعالیت
بسیار معتدل: آب و هوای نه گرم نه سرد
آسودگی: آرامش
منتظر: چشم به راه
اوایل: آغاز
عهده: مسئولیت، وظیفه
دلنشین: جذاب، زیبا و قشنگ
لطیف: ملایم، نرم
کوچ: مهاجرت، از جایی به جای دیگر رفتن
بیایند: پیدا کنند
برمی خیزیم: بلند میشویم
پی در پی: پشت سر هم، پیوسته
شگفتی: تعجب
پیشین: گذشته
ناچار: مجبور، ناگزیر
باز مییابد: دوباره پیدا میکند
نهاده است: قرار داده است
دشواری: سختی
نشان: علامت، نشانه
سپری شدن: گذشتن
پیمودن: طی کردن، پشت سر گذاشتن
کمیاب: آنچه کم است، چیزی که دسترسی به آن راحت نیست
نیرومند: قوی، دارای زور و قدرت
میربایند: میدزدند، با سرعت میگیرند
راه یابی: پیدا کردن مسیر
باعث: علت، سبب
همتا: مانند، شبیه
بی پروا: نترس، شجاع، بی باک
هیجان: شور و شوق
جفت: زوج، دوتا
راه و رسم: روش
عهده: مسئولیت
التماس کنان: اصرار کنان
هیجان: شور و شوق
اعتراض کرد: ایراد گرفت
طفل: کودک، بچه
لازم: واجب
شگفت زده: متعجب
فرصت: زمان
اصلاً: ابداً، به هیچ وجه
به خاطر: برای
قوی پیکر: نیرومند
اوقات: زمانها، وقتها
برخاست: بلند شد
مترادف کلمات و معنی درس سوم پایه چهارم راز نشانهها
معذرت خواهی: عذرخواهی
گر: اگر
میلنگید: لنگ لنگان راه میرفت
آسیاب: دستگاهی برای آرد کردن گندم
زاغک: زاغ کوچک، پرندهای از خانواده کلاغها
قالب: قطعه، تکه
برگرفت: برداشت
روبه: روباه
پر فریب: بسیار حیله گر
حیلت ساز: حیله گر – مکار
اساس: پایه، بنیان
گود افتاده بود: فرو رفته بود
خوار: حقیر
خار: تیغ
حدس زدم: گمان کردم
کرد آواز: شروع به آواز خواندن کرد
خوش آواز: خوش صدا
خوش خوان: خوش آواز
نبدی: نیست
مرغان: پرندگان
اندیشیدم: فکر کردم
حیات: زندگی رد
پا: جای پا
اثاث: وسایل، ابزار
قضا: سرنوشت، تقدیر
طعمه: خوردنی – خوراکی
بگشود: باز کرد
روبهک: روباه کوچک
جست: پرید، جهید
بربود: ربود، دزدید
واژگان مترادف و هم معنی درس چهارم ارزش علم پایه چهارم ابتدایی
حکیم: دانشمند – فیلسوف
قصد: اراده کردن، نیت
اندوخت: جمع کرد
قضا: تقدیر، سرنوشت
تخته پاره: تکه چوب
برافراشته: بالا برده
افزوده میشد: اضافه میشد
چاره: راه حل – تدبیر
تعلیم: آموزش دادن
ماندنی: هر چیزی که قابل ماندن باشد
دل به خدا سپرد: به خدا توکل کرد
آموختنی: آنچه قابل یادگرفتن باشد
نیک نامی: معروف بودن به خوبی
سرمایه: اندوخته
چیزی نگذشت: مدت زیادی نگذشت
مترادف و هم معنی کلمات درس پنجم پایه چهارم رهایی از قفس
بازرگان: تاجر
حبس: زندان، بازداشت
دلتنگ: غمگین
شیرین زبان: شیرین گفتار
گران بها: با ارزش
غلام: نوکر، خدمتکار
ارمغان: هدیه، سوغات
کارمت: که برای تو بیاورم
خطه: سرزمین
فلان: اشاره به شخص نامعلوم
مشتاق: دارای شوق، آرزومند
قضا: تقدیر، سرنوشت
دلداری دهد: همدردی کند، غم خواری کند
شکر سخن: شیرین سخن، شیرین گفتار
گنبد کبود: منظور آسمان آبی است
غصه: ناراحتی، غم
قافله: کاروان
پیغام: پیام
بازگو کردن: سخنی را دوباره گفتن
خواجه: بزرگ، سرور، تاجر
همتا: همانند، مثل
زهرهاش بدرید: ترسید
شگفت زده: کسی که تعجب کرده، متعجب
زین: از این
خام: بیهوده
شادکام: خوشحال
شادکام: خوشحال
کنیزک: خدمتکار، زنی که برده باشد
نشان: علامت، نشانه
دریافت: دانست، فهمید
گریستن: گریه کردن
بند: طناب
ماجرا: اتفاق
اسیر: زندانی
کلمات مترادف و هم معنی درس ششم پایه چهارم آرش کمانگیر
نقص: عیب – کمی و کاستی
نبر: جنگ
آشتی: دوستی – صلح
گهر: مخفف گوهر – مروارید
استوار: پابرجا – پایدار
فرود آید: پایین بیاید
چاره: راه حل – تدبیر
سرپنجه: نیرومند – توانا
خاور: مشرق
پایداری: ایستادگی – مقاومت
قامت: قد و بالا – اندازه
بامداد: صبح زود – اول صبح
رشید: راست قامت – دلاور
تناور: تنومند – قوی
زمزمه: آوازی زیر لب و آهسته
خرم: شاد – خوشحال
چابک: تند و سریع
وارونه: برعکس
منتظر: چشم به راه
بازوان: بازوها
گام: قدم
تیزبال: سریع – تیز پرواز
تحقیر: کوچک شمردن
پیشنهاد: نظر – رأی
بی تابی: بی قراری
اندوهگین: غمگین – غصه دار
بردباری: صبر – شکیبایی
ماهر: زبر دست
افراسیاب: فرماندهی سپاه توران
کمان: ابزار تیراندازی
سامان دادن: منظم کردن
پولادین: ساخته شده از فولاد
دیرین: قدیمی
چست: چالاک و چابک
بران: برنده – تیز
پهن: گسترده – پهناور
گوارا: خوب و لذت بخش
جاودانی: همیشگی
گریزان: شتابان
تندر: صدای رعد
زیر گوشی حرف زدن: پچپچ کردن
نیم روز: میان روز
مترادف و هم معنی لغات درس هفتم مهمان شهر ما کلاس چهارم دبستان
حضور: حاضر بودن، وجود
تپش: تپیدن، جنبش
هین: بدان
نشاط: شادی، شوق
هیجان: شور و شوق
پر توان: با قدرت، توانا
بالاخره: سرانجام، عاقبت
مشتاق: آرزومند
فعالیت: کوشش، تلاش
لحظه شماری: انتظار کشیدن
خیره شدن: نگاه به چیزی بدون چشم برداشتن
تحسین آمیز: همراه با تعریف و تمجید
جنبش: حرکت – تکان
استقبال: پیشواز
بی صبرانه: بی طاقت، نا آرام
رخسار: چهره
خروشان: پر سر و صدا
همهمه: سر و صدا
انبوه: بسیار زیاد
غوغا: سر و صدا
مشام: بینی
دلهره: نگرانی
اندوه: غم و ناراحتی
لطیف: ملایم – نرم
انبوه: زیاد – بسیار
پوشش: لباس
مترادف و هم معنی کلمات درس دهم باغچهی اطفال چهارم دبستان
خشنود: راضی، خوشحال
طاق: سقف
مکتب: محل درس خواندن – مدرسه در گذشته
رونق داشتن: خوب بودن وضع کسب و کار
برگزیده شدن: انتخاب شدن
جویا: کنجکاو
اقامت گزیدم: در جایی ساکن شدم – ماندم
ذوق: شور و شوق – علاقه و توانایی
کنج: گوشه
استعداد: آمادگی، توانایی
مقصود: خواسته، آرزو، نیت
اراده، خواسته، میل، تصمیم
پشتکار: تالش برای انجام کاری
دایر شدن: تشکیل شدن – ایجاد شدن
حرفه: شغل – پیشه – کار
طبع: ذوق، استعداد
بهره رساندن: فایده داشتن، مفید بودن
فروزان: تابان – درخشان – روشن
قریحه: ذوق – استعداد
عاجز: ناتوان – درمانده
ابداع: نوآوری – ایجاد کردن – چیزی از نو پدید آوردن
لبریز: پر، لبالب
سرمشق: الگو – نمونه
بام: پشت بام
دل سوز: مهربان – غمخوار
بردباری: شکیبایی – صبر
هما: پرندهای افسانهای که اگر سایهاش بر سر کسی بیفتد آن شخص خوشبخت میشود
رحمت: مهربانی، دلسوزی
ماسوا: موجودات – مخلوقات
رخ: چهره – صورت
نگین: سنگ قیمتی
متحیر: شگفت زده – حیرت زده
مدارا: با نرمی و ملایمت رفتار کردن
ابوالعجایب: پدر شگفتیها یعنی بسیار شگفت انگیز
علم کند: معرفی کند، مشهور سازد
مسکین: فقیر – تهیدست
کرم: لطف – جوانمردی
آیت: نشانه – دلیل
مدارا: با نرمی و ملایمت رفتار کردن
کلمات مترادف و هم معنی درس یازدهم فرمانده دلها پایه چهارم
دلتنگ: غمگین
مانع: سد – جلوگیری
محور: اساس، مبنا
مقابله: رویارویی، مواجهه
مسئولیت: سرپرستی یک کار مهم، بر عهده داشتن وظیفهای
اعتقاد: باور
به شدت: زیاده از حد – بسیار زیاد
محتاج: نیازمند
عملیات: فعالیتها – کارها
متجاوز: کسی که به دیگران ظلم کند – ستمگر
خیره شدن: توجه عمیق – نگاه کردن بدون برداشتن چشم
نظاره کردن: نگاه کردن – تماشا کردن
دژ: حصار – قلعه
سقوط: افتادن
تسخیر ناپذیر: مکان یا چیزی که به آسانی نتوان آن را به دست آورد
دم: لحظه، زمان کوتاه
شوق: میل، علاقه فراوان به چیزی
وصف ناپذیر: غیر قابل توصیف، وصف نشدنی
نفوذ ناپذیر: غیر قابل نفوذ
مقابله: رؤیایی، مواجهه
بی وقفه: بی درنگ – بدون توقف
گذرگاه: محل عبور – جای گذر
سقا: کسی که به تشنگان آب میدهد
ترجیح دادن: برگزیدن، برتری دادن چیزی یا کسی بر دیگران
کلمات مترادف و هم معنی درس دوازدهم اتفاق ساده چهارم ابتدایی
سطر: یک خط از نوشته
حسرت خوردن: افسوس داشتن
حسرت: اندوه
شوق: خوش حالی – شادی
لاشه: جسد
سرایت کند: منتقل شود
غلتید: غلت خورد
بی صدا: ساکت
حومه: اطراف
مختصر: کم – کوتاه
پاسبانی: نگهبانی – پاسداری – مراقبت
مثل: مانند
گمان: خیال
صمیمی: یکدل – همدل
از گوشه چشم نگاه کردن: پنهانی نگاه کردن
اسرار: جمع سر – رازها
اکنون: حالا
کلمات مترادف و هم معنی درس سیزدهم پایه چهارم لطف حق
در فکند: انداخت – رها کرد
رب جلیل: خدای بلند مرتبه و بزرگ
خرد: کم سن و سال – کودک
حسرت: اندوه – افسوس
کائن: که این
اینک: اکنون – حالا
اندر: در
عدل: انصاف – عدالت – رعایت برابری
بنده پروری: لطف و مهربانی کردن
دایه: پروش دهنده – پرستار کودک
شیوه: راه – روش
طغیان: بالا آمدن آب دریا – سرکشی و نافرمانی
لطف ک محبت و مهربانی
به که: بهتر است که
گاهوارهاش: گهوارهی او
خوشتر: خوبتر – راحتتر
وحی: پیامی که از طرف خداوند نازل میشود
شنیدسم: شنیدهام
صلاح: شایسته – مصلحت
شهباز: نوعی پرنده شکاری سفید رنگ
کهنسال: پیر – سالخورده
تاخت: حمله کرد – هجوم آورد
تازان: با سرعت – شتاب
زه: چله کمان
بگسست: پاره شد
حی داور: پروردگار
از پیاش: به دنبال آن
پران: در حال پریدن – در حال پرواز
اجل: پایان زندگی – زمان مرگ
نگون اقبال: بدبخت
کمان: ابزار تیر اندازی
برکف: در دست
قضا: سرنوشت
صیاد: شکارچی
واژگان مترادف و هم معنی درس چهاردهم ادب از که آموختی؟
مشک: ماده روغنی بسیار معطر و خوش بو
اندوخت: جمع کرد – گرد آوری کرد
چندان: هر مقدار – هر اندازه
طبله: صندوقچه
غازی: جنگجو
طبق غازی: طبلی که پیشاپیش لشکر به صدا در میآمد – طبل جنگی
پرهیزکردن: دوری کرد – خودداری
آموخت: یاد گرفت – یاد داد
عطار: عطر فروش
ناپسند: بد نامناسب
مترادف و هم معنی لغات درس پانزدهم کلاس چهارم شیر و موش
بیشه: جنگل – جنگل کوچک
موشک: موش کوچک
خفته: خوابیده – به خواب رفته
متغیر: خشمگین – عصبانی
البه: التماس
حول و حوش: اطراف – دور و بر
خالص: رهایی
صید: شکار
وحوش: جانوران وحشی – جانوران اهلی نشده
خطا کار: گناهکار – کسی که کار نادرستی انجام داده است
مغفرت: بخشش گناهان – آمرزش
بازیگوش: کسی که بیشتر به فکر بازی و تفریح است
حاصل کرد: به دست آورد
یک غازی: بی ارزش – ناچیز
بشتافت: شتابان رفت – تند تند رفت
هراس: ترس – احساس نگرانی
ناهماهنگی: بی نظمی
متفکرانه: در حال تفکر – اندیشمندانه
مرور: مطالعه مطلبی به صورت سریع – تندخوانی
تعلق داشتن: وابستگی داشتن – مال کسی بودن
تحمل: صبر – شکیبایی
حدس زدم: گمان کردم – فکر کردم
فاش: آشکار – ظاهر
قطعات: قطعهها – تکهها
وادار کردن: مجبور کردن
سابق: گذشته – قبل
کلمات مترادف و هم معنی درس شانزدهم پرسشگری چهارم
معلق: آویزان
واپسین: آخرین – پایانی
فلان: اشاره به شخص نامعلوم
دانش اندوزی: علم آموزی – فراگیری دانش
فلان: اشاره به شخص نامعلوم
فیلسوفان: جمع فیلسوف – دانشمندان
درگذرم: بمیرم – از دنیا بروم
فزای: بیفزای – اضافه کن
رامش: آرامش – آسودگی
میاسای: دست از تلاش برندار
بهره رساندن: فایده داشتن – مفید بودن
برنا: جوان
مترادف و هم معنی لغات درس هفدهم مدرسهی هوشمند کلاس چهارم
لمسی: قابل لمس
دلنشین: جذاب – قشنگ
نمایان: آشکار
مجازی: غیر واقعی
معرفت: شناخت
فناوری: استفاده از علم در کارهای مختلف مانند پزشکی و …
باز آی: برگرد
طعم: مزه
کامران: پیروز – موفق
بی ثمر: بی فایده
کژ: کج
تلف کردن: نابود کردن – تباه کردن
کج گفتن: سخن نادرست گفتن
حامی: نگهبان
ثنا: ستایش – ستودن
ذات: وجود – هستی
ناظر: بینا
فضل: بخشش
احسنت: آفرین
صواب: درست – راست
علاف: بیکار
مستجاب: پذیرفته شده – برآورده شده
هاج و واج: شگفت زده – گیج
توفیق: موفقیت – کامیابی
لفظ: زبان
الها: خدایا
رحمت: مهربانی – بخشایش
طفل: کودک
رسول الله: پیامبر خدا
رطب: خرما
منع کردن: مانع شدن – باز داشتن
مطلب مرتبط: برای دانلود فایل pdf جزوه آموزشی اینجا کلیک کنید
کلمات مترادف و هم معنی فارسی درس به درس پایه پنجم ابتدایی
لغات هم معنی درس ستایش فارسی کلاس پنجم ابتدایی
هستی: وجود، آفرینش، جهان
از پی: به دنبال
کریم: بخشنده
که: چه کسی
ننوازی: محبت نکنی
غمخوارگان: رنج دیدگان
خاک: در این بیت به معنی انسان
بیم: ترس، خوف
چاره: تدبیر، راه حل
قبله: جهتی که ما نماز میخوانیم
مونس: همدم، یار
بیچارگان: درماندگان، عاجزان
معنای کلمات (لغات) درس اول تماشاخانه فارسی پنجم ابتدایی
تماشاخانه: جایی که در آن چیزی نمایش داده میشود
شگفتیها: عجایب، پدیدههای عجیب
لطیف: زیبا، نرم
تماشاگه: محل تماشا و گردش
مقایسه کنیم: بسنجیم
تأمل: اندیشه، درنگ
کردار: عمل، رفتار
نگاشته: نوشته
آفرینش: خلقت، به وجود آمدن
سنگلاخ: زمینی که در آن سنگ فراوان باشد
هیس: ساکت
مخملی: از جنس مخمل، مثل مخمل نرم
سر زده: بی خبر
نارون: درختی برگ ریز که در همه جا
پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل
از هم گسیخت: از هم جدا شد، پاره شد
دهقان: کشاورز
تاک: درخت انگور
شاخساران: درختان انبوه و پر شاخ و برگ
گل بوته: بوته گل
باز: دوباره
سرشار: لبریز، پر
پدیده: چیز تازه
عجیب: غریب، شگفت آور
درنگ: توقف، سکون
سربه فلک کشیده: بسیار مرتفع، بلند
عالمان: دانایان
گوارا: مطبوع، دلچسب
موضوع: مطلب
شکننده: ظریف، نازک
سردر میآورد: میرویند و رشد میکنند
توصیف: وصف کردن
تالاب: جایی که در آن آب جمع شود و بماند
رفته رفته: آرام آرام
رنگ رنگ: دارای رنگهای مختلف
بستان: باغ
کوته: کوتاه
برگ نو: برگ تازه
کهن: قدیم، گذشته
نغمه خوان: آواز خوان
آشیان: لانه، خانه
برای مشاهده مطالب درس اول (1) فارسی پنجم ابتدایی تماشاخانه اینجا کلیک کنید
معنی کلمات درس دوم درس فضل خدا فارسی پنجم ابتدایی
فضل: بخشش
بحر: دریا
بر: خشکی
لیل: شب
اجزا: جمع جز، بخشها
تأثیر: اثر کردن
شاخ برهنه: شاخه بدون برگ و میوه
بنی آدم: انسان
شاخسار: شاخههای درختان
از پشت کوه بیرون آمد: طلوع کرد
تحسین میکرد: آفرین میگفت
خورشید نورش را پنهان کرد: غروب کرد
برکه: آبگیر
مغرور: خودخواه، متکبر
به شگفت آمد: تعجب کرد
جذب: چیزی را به سوی خود کشیدن
مشخص: معلوم
جالیز: کشتزار خربزه
از کار خدا سردر نمیآورم: متوجه رازهای خدا نمیشوم
شکرت: شکر تو را
شمار کردن: شمردن، حساب کردن
که: چه کسی
انجم: ستارگان
نهار: روز
خاک مرده: خاک خشک و بی حاصل
بیخ: بن، اساس
توحید گوی: ستایش کننده
زمزمه: نغمه، سرود، آواز
حسرت میخورند: افسوس میخوردند
سراغ: در جستجوی چیزی رفتن
غرور: سربلندی
خود بینی: غرور، تکبر
نسیم ملایم: باد آرام
گلبرگ: برگ گل
تشکر: سپاس گزاری
لب به سخن باز کرد: شروع به حرف زدن کرد
خالق: آفریننده
کردگان: درخت گردو
ناگهان: غیر متنظره
بلای وحشتناکی: گرفتاری سختی
برای مشاهده مطالب درس دوم فارسی پنجم ابتدایی فضل خدا اینجا کلیک کنید
معنی و مترادف کلمات درس سوم درس رازی و ساخت بیمارستان فارسی پنجم ابتدایی
روزگاران کهن: زمانهای قدیم
بخش: قسمت، جا، مکان
خلاصه: به هرحال، کوتاه شده
تصمیم گرفتند: اراده کردند
در دل خندیدند: مسخره کردند
شگفت زده: متعجب، متحیر
فاسد: معیوب، خراب
فرق: تفاوت، اختلاف
بلند آوازه: معروف، مشهور
سمت: سو، طرف
دانایی: آگاهی
سربلندی: سرافرازی
رهنمای: راهنما
دلگشای: خوشایند
سرا: خانه
گرای: گراییدن، میل داشتن
شکوه: جلال، بزرگی
اندیشه: فکر
گرمابه: حمام محلی
پرس و جو: پرسیدن
طبیب: پزشک
هوس: آرزو، میل
فرا خواند: صدا زد، دعوت کرد
خون سردی: بردباری، آرامش
پاکیزهتر: تمیزتر، پاکتر
پدرش را از دست داده بود: پدرش فوت کرده بود
دست بردار نبود: آن را رها نمیکرد
هوشیاری: باهوشی، آگاهی
خرد: عقل
بلند: دراز، افراشته
دست گیرد: کمک میکند
هر دو سرا: دنیا و آخرت
گزند: آسیب، ضرر
برنا: جوان
برای مشاهده مطالب درس سوم فارسی کلاس پنجم ابتدایی رازی و ساخت بیمارستان اینجا کلیک کنید
معنی واژگان درس چهارم بازرگان و پسران فارسی پنجم
بازرگان: تاجر
گرد خود: دور خود
مقام: رتبه
خصلت: خلق و خوی، صفت
روی برگرداند: برگردد، پشت کند، پشیمان شود
مراقبت: نگهداری
تهیدست: فقیر، مسکین
خشنود: راضی، شاد
کسب: درآمد، کار
گمنام: بی نام و نشون
فروغ: روشنایی، پرتو
نهان: خوبی، پسندیده بودن
آراست: زینت داد
معلوم: مشخص
بی شک: بی تردید، بی گمان
هلاک: نابود
حوادث: رویدادها، پیش آمدها
معمول: بیشتر اوقات
اندوختن: جمع کردن، پس انداز کردن
ذخیره کردن
کاهلی: تنبلی، سستی
اسباب: سببها، علتها
غفلت: بی توجهی، بی اعتنایی
چارپایان: حیواناتی که دو دست و دو پا دارند
بکوشید: سعی کرد، تلاش کرد
فضیلت: نیکویی، برتری
شناخته شده: در این جا معروف
نیکویی: خوبی، پسندیده بودن
نهان: مخفی
پروردن: پرورش دادن، تربیت کردن
بهره گیرند: استفاده ببرند
موذی: آزار دهنده
برای دیدن مطالب درس چهارم فارسی پنجم ابتدایی بازرگان و پسران اینجا کلیک کنید
معنی و مترادف لغات درس پنجم درس چنار و کدوبن پنجم ابتدایی
کدوبن: بوته گل
قد کشید: رشد کرد، بزرگ شد
ازو: از او
داوری: قضاوت
مهرگان: اوایل پاییز
جوانه میزد: شکوفه میداد
معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب
رسیدگی میکرد: مواظبت میکرد
هیجان انگیز: شوق آور، ایجاد کننده ذوق
به عنوان: به نام، به سمت
روزها پشت سرهم آمدند: روزها به سرعت طی شد و گذشت
غصه: غم، رنج
به آرامی: به آهستگی
اصلاً: هرگز
مقداری زر: کمی طلا
دفن کرد: زیر زمین پنهان کرد
باز نیافت: پیدا نکرد
حاکم: قاضی، فرماندار
طبیب: پزشک
جمله: همه
نرمی: نرم بودن، مهربانی
بستد: گرفت
غازی: بند باز
کهن سال: پیر، قدیمی
باور: یقین، اعتقاد
کاهلی: سستی، تنبلی
باد مهرگان: باد پاییزی
آنگه: آن گاه
عجیب: شگفت آور
امپراتور: پادشاه
جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشته خبرهای مهم را با صدای بلند به اطلاع مردم میرساندند
هجوم آوردند: حمله کردند
اشتیاق: آرزومندی، شوق
مطمئن باش: آسوده باش، خیالت راحت باشد
مواظبت کردم: نگهداری کردم
سرزنش: نکوهش، ملامت
تحسین: آفرین گفتن
اعتماد: اطمینان کردن
زر طلبید: طلا را خواست
درمان نداشت: راه حلی پیدا نکرد
حاصل کنم: به دست آوردم
فلان: شخصی غیر معلوم
اشارت: اشاره، نشان دادن
درستی: خشونت
باز داد: پس داد
معلق: آویختن، آویزان شدن
برای مشاهده مطالب درس پنجم فارسی کلاس پنجم ابتدایی چنار و کدوبن فارسی اینجا کلیک ککنید
معنی و مترادف کلمات درس ششم سرود ملی فارسی پنجم ابتدایی
اهتزاز: جنبش، حرکت
نواخته: سروده، خوانده
سر زد: طلوع کرد
افق: کناره، کرانه آسمان
مهر: خورشید
خاوران: مشرق
فروغ: روشنایی
حق باوران: کسانی که به حق و حقیقت باور دارند، دینداران
فر: شکوه، جلال
پاینده: استوار، جاویدان
احساسات: هیجانات، عواطف
اعتقادات: باورها، عقیدهها
شور انگیز: هیجان انگیز
غرور: سربلندی
تصور کنید: مجسم کنید، گمان کنید
تفکر: اندیشه، فکر
به خصوص: مخصوصاً
موزون: خوش آهنگ، آهنگین
از خود گذشتگی: ایثار
ضامن: کسی که مسئولیت کاری را میپذیرد، مراقبت کننده
تقویت کند: نیرومند سازد
ایمان: عقیده، باور
در جهان میدرخشد: در دینا معروف و مشهور بود
گامهای استوار: قدمهای محکم
سربلندی: افتخار
خوشا: چه قدر خوب
عنبر نسیم: خوش بو
سیم: سکه
سراسر: تمامی، همه جا
خرمی: شادابی
اندرون: داخل
گهر: مخفف گوهر، مروارید، سنگهای با ارزش
مرز: خط فرضی بین دو کشور
بدان: جمع بد
پیشه: کار، شغل، حرفه
مهر: محبت
پاینده: جاودان
در: مروارید
پرگو: پر حرف
نو ایزدی: پرتو و نور خدایی
رهنما: راهنما
پیکر: جسم
نپرورم: پرورش ندهم
سررشته: آمیخته
آر: مخفف اگر
برای مشاهده مطالب درس ششم فارسی پنجم ابتدایی سرود ملّی فارسی اینجا کلیک کنید
معنی واژگان درس هشتم دفاع از میهن اسلامی فارسی پنجم ابتدایی
مباد: نباشد
بدین: به این
بوم و بر: سرزمین
سلسله: پادشاهی
هخامنشی: یکی از سلسلههای ایرانی
تأسیس کرد: بنا کرد
به شمار میرفت: به حساب آمد
خیره کننده: جالب
جلال: عظمت
تاخت و تاز: حمله و هجوم
انبوه: بسیار
هجوم: حمله
با خاک یکسان کرد: همه چیز را نابود کرد
به نومیدی گرایید: دلسرد شد
آهنگ ایران کرد: تصمیم گرفت به ایران برود
پارس: فارس
چابک: چالاک
یال: موی گردن شیر و اسب
گویی: انگار
ناگوار: ناپسند
غرق اندوه شد: بسیار غمگین شد
سپاه عظیم: لشکر بزرگ
مانع: بازدارنده
خرد: کوچک
برآمدگی: برجستگی
ناگوار: ناپسند
اوضاع: شرایط وضعیت
چیرگی: برتری و تسلط
خانمان: خانه و کاشانه
گلگون: سرخ شده به رنگ خون
پیکار: جنگ
ایستادگی: مقاومت
مقدونیه: نام شهری در یونان زادگاه اسکندر
برای مشاهده مطالب درس هشتم فارسی پنجم ابتدایی دفاع از میهن اسلامی اینجا کلیک کنید
کلمات مترادف و معنی درس نهم نام آوران دیروز، امروز و فردا پنجم ابتدایی
موضوع: مطلب
خوش نما: زیبا و آراسته
خیره: زل زدن
محو شدن: با تمام وجود تماشا کردن
بزرگ مردان: مردان بزرگ
دیروز و امروز: گذشته و آینده
جلب کرد: جذب کرد
معاصر: هم زمان و هم دوره
هستهای: مربوط به انرژی هستهای
لحن: نوع آهنگ
نگاهم دوخته شد: کنایه از زل زدن
تحویل دادم: سپردم
روانه شدیم: حرکت کردیم
منظم: مرتب
چیده شده بود: مرتب شده بود
مزاحم نمیشوم: زحمت نمیدهم
متوجه کرد: توجهش را جلب کرد
دلاوران: جنگجویان و دلیران
کشمکش: دعوا
فصل کتاب: قسمتی از کتاب
فناوری: بهره از دانش جدید در کارهای صنعتی و کشاورزی و پزشکی
جالب: جذاب و شایسته
تعریف: بازگو کردن، معنی کردن
ناگزیر: حتماً
ان شاالله: اگر خدا بخواهد
برای مشاهده مطالب درس نهم فارسی پنجم ابتدایی نام آوران دیروز، امروز و فردا اینجا کلیک کنید
معنی کلمات (واژگان) درس دهم نام نیکو فارسی پنجم ابتدایی
کنجکاو: جست و جو گر
جست و جو کننده: جست و جو کننده
شبانگاه: به هنگام شب
خیال انگیز: آن چه سبب تخیل میشود
بکشد: (در دفترآن ها نیز بکشد) نقاشی کند، طراحی کند
استعداد: ذوق، توانایی
فوق العاده: غیرعادی، غیر معمولی
قلم مو: قلم مو دار مخصوص نقاشی
مشغول کرد: او را به انجام کار وادار کرد
دلنشین: خوشایند، پسندیده
زمزمه: زیر لب سخن گفتن
سپیده دم: سحرگاه، بامداد
هیجان: شور، ذوق، اشتیاق
شفافیت: صاف و روشن بودن، آشکار بودن
سختی کوه: محکم بودن کوه
خشت: آجر خام
تحسین آمیز: همراه با ستایش و آفرین
تشویق: تحسین، آفرین گفتن
مراقب: نگهبان
آفت: آسیب، بلا، زیان
غرور: در این درس به معنی خود خواهی و مغرور شدن است
نیم رخ: نصف صورت، منظره نصف چهره
کارش گره خورد: کنایه از دچار مشکل شدن
ضامن آهو: لقب امام رضا (ع)
ضامن: کسی که مسئولیت کاری را میپذیرد، نگهداری و مراقبت کننده از چیزی
کلّه: رمه چهارپایان
سرخ شده بود: در این درس خجالت کشیده بود
بی صبرانه: بدون تحمل، بدون شکیبایی
به به: کلمه تحسین، آفرین
مطمئن: آرام، آسوده، با اطمینان
نام آشنا: شناخته شده، معروف، مشهور
نگاره: نقش، صورت، نقاشی
سوگوار: مصیبت زده، اندوهگین، ماتم زده
ستودهاند: ستایش کردهاند، تحسین کردهاند
ضایع: تباه شده، تلف شده
برای مشاهده مطالب درس دهم فارسی پنجم ابتدایی نام نیکو اینجا کلیک کنید
معنای کلمات (لغات) درس یازدهم نقش خردمندان فارسی پنجم ابتدایی
خانمان سوز: ویرانگر
مغولان: اقوامی زرد پوست با چند طایفه که در قسمت آسیای شرقی بودند
سایه وحشت: اثر ترس، نشانهی بیم و هراس
هراس انگیز: ترسناک، وحشتناک
قتل عام: کشتار گروهی، قتل دسته جمعی
آشوب: فتنه، شور و غوغا
هلاکو: اسم یکی از نوادگان چنگیز خان
قلب مردم را در هم فشرد: به کنایه مردم ایران را ناراحت کرد
دینار: سکه طلا، پول و ثروت
مشاور: راهنما
زیرکانه: خردمندانه
ایجاد کند: به وجود آورد، بسازد
عجیبی: شگفت آور
تشتی: ظرفهای بزرگ و پهن
مأمور کرد: کسی را به انجام کاری گذاشتن
قلعه: ساختمان محکم و بلند برای دفاع از دشمن ساخته میشد
مهیب: ترسناک
گمان میکردند: تصور میکردند
حادثهی ناگوار: پیش آمد ناپسند
حوادث: رویدادها، اتفاقها
پیش بینی: غیب گویی، عاقبت اندیشی
امکانات: ابزارها و شرایط مناسب
جذب: جیزی را به سوی خود کشیدن، کشش
رصدخانه: مکانی که در آن ستاره شناسان ستارگان را مشاهده و بررسی میکنند
مراغه: نام شهری است
به کار گیرد: استفاده کند
شمار کتاب: تعداد
چیرگی: برتری، تسلط
نسخه برداری: رونویسی کردن
همت: قصد و اراده
آثار: جمع اثر، نشانهها
از میان میرفت: نابود میشد
ولایت: سرزمین
تدبیر: اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حل
تأسیس کردن: بنا کردن، پایه گذاری کردن
اداره میشدند: مدیریت میشدند
نظامیه: مدرسههای تأسیس شده توسط نظام الملک
تحصیل کرده است: درس خوانده است
تحقیق: مطالعه
پر فروغ: پر نور
برای مشاهده مطالب درس یازدهم فارسی پنجم ابتدایی نقش خردمندان اینجا کلیک کنید
معنای کلمات (واژگان) درس دوازدهم آزاد | فرهنگ بومی 2 | فارسی پنجم ابتدایی
نام آور: معروف
بی همتا: یکتا
گنجینه: خزانه، جای گنج
کهن: قدیم
نگهبان: محافظ، پاسدار
سام نریمان: سام پسر نریمان
نکو: خوب، نیکو
برسان: مانند
شید: خورشید
خاندان: خانواده
اندوهگین: ناراحت، غمگین
جرات: شجاعت، دلیری
شیردل: دلیر، شجاع
یزدان: خداوند
دیدار: دیدن، ملاقات
شرمسار: خجالت زده، شرمنده
گردن کشان: در شاهنامه یعنی پهلوانان
بد نشان: زشت، شوم
مهان: بزرگان
نهان: پنهان
کوه سر به فلک کشیده: کوه بلند
سیمرغ: مرغی افسانهای
دامنه: کناره، قسمت پایین کوه
بفکند خوار: با خفت دور انداخت
جفا: ظلم
آشیانه: لانه
دستان: دستان یا زال اسم پدر رستم است
روزگاری دراز: زمانی طولانی
دهان به دهان گشت: کنایه در همه جا گفته شد
موبدان: روحانیان زرتشتی
سرزنش: نکوهش
پوزش: عذرخواهی
روان شد: به راه افتاد
پیمودن: طی کردن
فراز: بالا
جلال: عظمت
دستگاه: قدرت و جلال، ثروت
خواستار: خواهان
سرافزازی: سربلندی و افتخار
پیوسته: مداوم
بی آزارت: بی آزار تو، بدون زحمت دادن به تو
طبل: ساز بزرگ استوانهای
بزرگان: در این جا انسانهای بزرگوار
تصور میکرد: اندیشه میکرد
هریسه: نوعی آش
درجه: مقام
اطبا: جمع طبیب
معالجت: معالجه کردن، درمان کردن
عاجز ماندند: درمانده شدند
علاج: درمان
سرای: خانه، کاشانه
خفت: خوابید
فربه: چاق
صحت: سلامتی
برای مشاهده مطالب درس دوازدهم فارسی پنجم ابتدایی درس آزاد (فرهنگ بومی 2) اینجا کلیک کنید
معنی کلمات (واژگان) درس سیزدهم روزی که باران میبارید | فارسی پنجم ابتدایی
دکان: مغازه
رهگذران: عابران
بی اختیار: ناگاه و بی اراده
تمیز: پاکیزه
لذت بردن: احساس خوشی کردن
مخصوصاً: به ویژه
تصویر: نقشه، عکس
بوستان: باغ
دیدنیتر: تماشاییتر
انتظار داشت: توقع داشت
مشغول: سرگرم
از قول من: از طرف من
خیره شدن: چشم دوختن، زل زدن
سوار سبز پوش: امام زمان
جامه: لباس
نرگس: نام گل – نام مادر امام زمان
رسم: آیین – روش
پیشواز: استقبال
فواره: بالا رفتن آب با فشار
عود: نوعی چوب خوشبو
جاودان: همیشگی
برای مشاهده مطالب درس سیزدهم فارسی پنجم ابتدایی روزی که باران میبارید اینجا کلیک کنید
مترادف و معنای کلمات (واژگان) درس چهاردهم شجاعت پنجم
ایستادگی کند: مقاومت کند
نهراسد: نترسد
ناپسند: رشت
پسندیده: نیکو
میپرهیزند: دوری میکنند
خودداری: دوری
مکان ناامن: جای خطر ناک
عاقبت: سرانجام – پایان کار
کمال: آراستگی
متانت: سنجیده رفتار کردن
رویارویی: روبرو شدن
چاره جویی: تدبیر و چاره اندیشی
صحنهی نبرد: میدان جنگ
شریفی: بزرگواری
همنوع: دو یا چند نفر از یک نوع
تدبیر: اندیشیدن
مهارت: ماهر بودن
عقب نشینی: به عقب رفتن
نکوهیده: زشت – ناپسند
رخ دهد: اتفاق بیفتد
جهل: نادانی
تضمین میکند: به عهده میگیرد – ضمانت
برای مشاهده مطالب درس چهاردهم فارسی پنجم ابتدایی شجاعت اینجا کلیک کنید
معنی کلمات (واژگان) درس کاجستان درس پانزدهم فارسی پنجم
خطوط: خطها
سیم پیام: سیم تلفن
رگبار: باران تند و درشت
تازیانه: رشته از چرم که برای زدن استفاده میشد
آشنا: دوست
تأمل کن: فکر کن
تحمل کن: صبر کن
نرمی: مهربانی
ملایم: آرام
آسیب دیده: مجروح
کم کمک: آرام آرام
پا گرفت: استوار شد و رشد کرد
نام یافت: نامیده شد
پیش از آن که: قبل از آن که
پسرک: پسر کوچک
خودرو: ماشین
مسیر: راه
نصحیت: پند و اندرز
احتیاج دارم: نیاز دارم
مطمئن شوی: یقین پیدا کنی
بلافاصله: بدون درنگ و معطلی
سرنگون شدن: واژگون شدن
مراقبت کردن: نگهداری
محصول: حاصل
پیمودن مسافتی: طی کردن راهی
ویلون: ساز موسیقی
به دل پسرک نشست: کنابه پسرک از آن صدا خوشش آمد
مایل بود: میل داشت
مدارک: مدرکها و درجههای علمی
غلام: بنده
محنت: رنج، درد
نیازموده: تجربه نشده
در نهاد: آغاز کرد
ملاطفت: مهربانی
ملک: پادشاه
آزرده: رنجیده
حکیمی: طبیبی
طریق: راه و روش
خامش: مخفف خاموش و ساکت
غایب: پایان، نهایت
کرم: لطف
باری چند: چند باری
غوطه خورد: غرق شد
جامه: لباس
سکان: وسیلهای برای هدایت کشتی
برآمد: بالا آمد وارد کشتی شد
پسندیده آمد: پذیرفت
حکم: دانش، دلیل خردمندانه
برای مشاهده مطالب درس پانزدهم فارسی پنجم ابتدایی کاجستان اینجا کلیک کنید
معنی کلمات (واژگان) درس شانزدهم وقتی بوعلی کودک بود کلاس پنجم
تازه از بستر بیماری برخاسته بود: تازه خوب شده بود
بهبودی: تندرستی
شکرانه: کاری که برای سپاس انجام میشود، مبارکی
رحمت: لطف و مهربانی
نذر کردهایم: دادن مال یا چیزی یا انجام کاری در راه خدا
سپیده دم: بامداد، سحرگاه
سر در کتاب دارد: کنایه از سرگرم خواندن کتاب است
سیما: چهره
بگذاریم: اجازه دهیم
واگذار کن: به سپر
نادیده بگیرم: منصرف شوم، در نظر نگیرم
فرصت: مهلت، زمان
پارسی: فارسی
فرا گرفتن: آموخت
اشک شوق: گریه از شادی
دل خوشی: شادمانی، خوشحالی
دلبستگی بی اندازه: علاقه – محبت
جهش: حرکت ناگهانی
حیرت آور: شگفت آور، تعجب آور
حقیقت: واقعیت
بی رنگ: رنگ پریده
ناگهانی: غیر منتظره، پیش بینی نشده
سفارش: درخواست انجام کاری – توصیه
حیرت زده: سرگشته – شگفت زده
دست بردار نبود: اصرار میکرد
برقی در چشمانش: نور امید و شادی در چشمانش
ماجراها: داستانها
دم به دم: پی در پی، مدام
شب و روز نمیشناسد: کنایه تمام وقت کاری را انجام دادن
پشتکار: توان، جدید
روی گشاده: چهره خندان و شاداب
کنجکاو: جست و جو گر
نامدار: مشهور
آسوده خاطر: آسوده دل – خیال راحت
تأمل: اندیشه
ماهری: زبر دستی – مهارت
رویداد: حادثه
نقل میکرد: تعریف میکرد
چشم به دهان او دوخته بود: کنایه به دهان او خیره شده بود که در حال حرف زدن بود
به ستوه آمدن: خسته شدن
آرام و قرار از کف داده بود: کنایه از صبر و تحمل او پایان یافته بود
کوهسار: زمینی که در آن کوه است –کوهستان
ناگه: مخفف ناگهان
دچار: گرفتار
گران سنگ: سنگ بزرگ و سنگین
تیره دل: سیاه دل – نامهربان
سخت سر: مقاوم – سرسخت – لجباز
زور آزمای: کسی که با دیگران دست و پنجه نرم کند – پهلوان
در استاد: پافشاری کرد – اصرار کرد
ابرام: پافشاری کردن در کاری
بسی: بسیار
به نرمی: آهسته
سخت: محکم
کرم کرده: لطف کن
نیک بخت: خوش بخت – خوش اقبال
کاوید: جست و جو کرد – تالش کرد
خارا: نوعی سنگ محکم و سخت
یاس: ناامیدی
ناید: نمیآید
ناید به بار: سود و فایدهای به دست نمیآید
گرت: مخفف اگر تو
سهل: آسان
برای مشاهده مطالب درس شانزدهم فارسی پنجم ابتدایی وقتی بوعلی، کودک بود اینجا کلیک کنید
معنی و مترادف کلمات درس هفدهم کار و تلاش پایه پنجم ابتدایی
سلیمان: نام یکی از پیامبران الهی که بر حیوانات، جن و انسانها فرمانروایی میکرد
موری: مورچهای
وزان: مخفف و از آن
گران: بزرگ و سنگین
کاه: علف
سعی: تالش و کوشش
فارغ: آسوده، راحت
به تندی: به سرعت
مسکین: بینوا، نیازمند
ملک: سرزمین، قلمرو
خونابه خوردن: رنج بسیار کشیدن
میازار: اذیت نکن، آزار نرسان
سور: جشن و مهمانی
قناعت: قانع بودن
توشه: خوراک و آذوقه سفر
گنج: گوهرها و چیزهای قیمتی
همواره: همیشه
کامکاری: نیک بختی، خوش بختی
رسم: روش، شیوه
بردباری: شکیبایی، صبر
هشیاران: عاقلان، دانایان
گه: مخفف گاه
تدبیر: اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حلی برای مشکل
عاقل: دانا، عالم
بینا: آگاه و هوشیار
پیرایه: آنچه سبب زیبایی شهود، ابزار
آراستن، زیور و زینت
اینک: حال
پیشگاه: صحن
حضور یافتهام: مشرف شدهام، آمدهام
جایگاه: مرتبه، درجه
رحمت حق بر آنان باد: لطف خدا بر آنان باد
شوق آموختن: علاقه به یاد گرفتن
مکتب: مدرسه، دبستان
از بر کردم: حفظ کردم
آداب: رسم و روش
معین کرد: مشخص کرد
پر مهر: پر از عشق و محبت
اثر گذار: تأثیر گذار
ماندگار: پایدار، ماندنی
بدگویی حسودان: بد گفتن و به زشتی یاد کردن انسانهای حسود
رانده شده: اخراج شد
خوارزم: نام سرزمینی که ابوریحان در آن زندگی میکرد
مهارت: ماهر بودن در کاری
حساب کردن: شمردن
اختر شناسی: ستاره شناسی، نجوم
حکمت: دانش و معرفت و علم
ناگزیر: ناچار
نان آور خانه: کسی که مایحتاج خانواده را فراهم میکند
یاور: یاری کننده
کسب علم و معرفت: به دست آوردن
علم و دانش
مهرگان: پاییز، اوایل پاییز
دانستم: فهمیدم، دریافتم
عزم: قصد، اراده
شدم: رفتم
عالمان: دانایان، خردمندان
مردم عادی: عامهی مردم
دیار: سرزمین، ناحیه
پژوهش: تحقیق
خردمندانه: عاقلانه
چه بسا: بسیار، فراوان
پرسشگر: سؤال کننده
هوشمندی: آگاهی
در دل داشت: قصد و نیست داشت که به خانه کعبه برود
به سبب: به علت
پس از درگذشت مادر: پس از فوت مادر
راهزنی: غارتگری
سکه: پول فلزی
صادق: راستگو
دینار: سکهی طلا
توشهی من است: خوراک و آذوقه سفرم است
ناپسند: نکوهیده، زشت
صمیمی: بسیار نزدیک
هم نشین: دوست
خاکیان: اهل خاک، مردم و انسانها
برکردهاند: بلند کردهاند
خاکدان: دنیای خاکی، این جهان
ضمیر: باطن
لطف: مهربانی، رحم
پرتو: روشنایی
معرفت: شناخت و علم
بپرور: پرورش بده
نیک: خوش – خوب
ملک: پادشاه
غافلان: نادانان
برای مشاهده مطالب درس هفدهم فارسی پنجم ابتدایی کار و تلاش اینجا کلیک کنید
مطلب مرتبط: برای دانلود فایل pdf جزوه آموزشی اینجا کلیک کنید
فیلم و ویدئوی آمورشی مبحث کلمه های مترادف فارسی پایه ابتدایی توسط خانم لیلا مرادی
کلمات مترادف و هم معنی فارسی درس به درس پایه ششم ابتدایی
معنی کلمات و مترادف درس ستایش فارسی ششم ابتدایی
فکرت: فکر کردن، اندیشه کردن، تفکر
بر افروخت: روشن کرد
فضل: احسان، بخشش
فیض: بخشش
گُلشن: گلستان
زِ: از
جمله: همه، تمام
فروغ: نور، روشنایی
حق: در اینجا یعنی خداوند
خرد: عقل
تاب: قدرت، توان
در او: دربارهی او
دیده: چشم
تجلّی: پیدا شدن، آشکار شدن
تعالی: بلندمرتبه، برتر
معنی لغات جدید درس اول ستایش فارسی ششم
دمی: لحظهای
جوی: پیدا کن
بود: باشد، هست
صبحگاه: هنگام صبح
نهان: پنهان، مخفی
نشان: نشانه، علامت
جهان افروز: روشن کنندهی جهان
غوک: غورباغه
داوری: قضاوت کردن
نیلی: آبی تیره کبود رنگ
برکه: آبگیر، گودالی که در آن آب جمع شده باشد
انبوه: زیاد، فراوان
زینت داد: تزیین کرد
گلگون: سرخ رنگ
تاب نیاوردند: تحمل نکردند
صنوبر: نام درخت
جلا دادن: شفاف و پاکیزه،
قشر: لایه
دل انگیز: زیبا، جالب
چیره دست: ماهر، استاد، زبردست
معرفت: شناخت
شگفت انگیز: عجیب و غریب، تعجب آور
پذیرفت: قبول کرد
آویخت: آویزان کرد
ارغوانی: قرمز مایل به بنفش
بگشود: بازکرد
رمه: گله
نشانید: گذاشت، قرار داد
سراغ: پی چیزی رفتن، دنبال
معنی واژگان درس اول شعر باد بهاری وزید کلاس ششم دبستان
خلق: مردم، انسان، آفریده
پرستیدن: عبادت کردن، ستایش کردن
سپاس داری: سپاس گزاری – شکرگزاری
مخلوق: خلق شده، آفریده شده
غفلت: بی خبری، فراموشی کردن
مرغزار: چمنزار، سبزه زار
گردون: آسمان
زار: ناتوان، نالان
خیز: برخیز، بلند شو
غنیمت شمردن: قدر فرصت را دانستن
جنبش: حرکت و تکان
ربیع: بهار
موزون: آهنگین، دارای وزن
لاله زار: جایی که لاله فراوان میروید
قمری: نوعی پرنده کوچکتر از کبوتر
هوشیار: باهوش، عاقل
دفتر: در این شعر منظور کتاب است
معرفت: شناخت، دانش
کردگار: آفریننده، خالق
معنی و مترادف کلمههای درس دوم فارسی ششم
خَلق: آفریده، مردم
خُلق: خوی و منش
درنگ: مکث، توقف کردن، صبر کردن
بی درنگ: فوری، بیتوقف
خالق: آفریننده، به وجود آورنده
نمایان: آشکار
قربان: فدا کردن
همپایه: همرده، یکسان
سهل: آسان
سرا: خانه
معنی لغات جدید درس دوم فارسی ششم
عهده: مسئولیت
دلنشین: جذاب، زیبا و قشنگ
لطیف: ملایم، نرم
پیشین: قبلی، گذشته
پی در پی: پشت سرهم، پیوسته
شگفتی: تعجب، حیرت
کوچ: مهاجرت، از جایی به جایی رفتن
نهاده است: قرار داده است
معتدل: آب و هوایی که نه سرد باشد نه گرم
جامه: لباس
پیمودن: طی کردن، پشت سر گذاشتن
لطف: محبّت، مهربانی
جست: جهید، پرید
جنب و جوش: تلاش و فعالیت بسیار
مترادف و معنی واژگان درس سوم فارسی ششم هوشیاری
پیوسته: همیشه
میپیمود: راه را طی میکرد
قصد: تصمیم، منظور، نیّت
به قصدِ: به منظور
دامان: دامنه
کمند: طناب، بند، ریسمان
تَرک: جایی در پُشت زینِ اسب
باز: پرندهای شکاری با چنگالهای قوی و منقاری کوتاه و محکم
آزرده خاطر: رنجیده، دلتنگ، ناراحت
به یک پرواز: با یک بار پرواز کردن
رکاب دار: پیادهای که همراهِ سوار، راه میرود
فرود: پایین
بیدرنگ: تُند، فوری، بی توقّف
اتفاقاً: از قضا، ناگهان
مَجال: فرصت
مَلِک: پادشاه
مَنبع: سرچشمه، جای بیرون آمدن
تاخت: اسب را به حرکت درآورد
مخلوط: در هم آمیخته، آمیخته شده، درهم شده
در پیِ: به دنبال
سراسیمه: آشفته، با عجله، سرگردان
باد به گردِ اون میرسید: به کنایه بسیار تُند و سریع حرکت میکرد.
عَرض: گفتن، بیان کردن (به عرض رسانید: به پادشاه گفت.)
چیره: پیروز
آهِ سرد: آه و نالهای از سرِ ناامیدی و اندوه
مَرکب: آن چه بر آن سوار شوند، مثل اسب
بیجان کردم: کُشتم
معنی لغات جدید درس سوم فارسی ششم
آسیاب: دستگاهی برای خرد کردن و آرد کردن گندم و جو و دانههای دیگر
حیات: زندگی
میلنگید: لنگان لنگان راه میرفت، در راه رفتن ناتوان بود
اساس: پایه بنیان
حدس زدم: گمان کردم، پنداشتم، فکر کردم
اثاث: وسایل، ابزار
خوار: حقیر
خار: تیغ
معذرت خواهی: عذرخواهی
قضا: سرنوشت
زاغکی: زاغ کوچکی
زاغ: پرندهای از خانوادهی کلاغ در اندازه و رنگهای مختلف
قالب: قطعه، تکه، پاره
حیلت ساز: حیله گر، مکار
خوش آواز: خوش صدا، خوش نوا
خوش خوان: خوش آواز
آواز: صدا، بانگ، نغمه، سرود
روبهک: روباه کوچک
طعمه: خوردنی، خوراک
بربود: ربود، برد، دزدید
معنی کلمات شعر سخن کلاس ششم درس سوم
لطف: نرمی، ظرافت
صواب: درست، شایسته
زلال: صاف، پاک
ملال: بیزاری، غم، اندوه، ناراحتی
دُر: مروارید
اندک: کم
لاف زدن: گزافه گویی، سخن بیهوده گفتن
ز: از
ارچه: اگرچه
خِشت: آجُر گِلی نپخته
دِماغ پرور: خوشبو
معنی و مترادف کلمات درس چهارم فارسی ششم
نغمه: آواز، سرود، آهنگ
فراز و فرود: بلندی و پستی
محقق: پژوهشگر
چارپا: حیوان
تهی: خالی
دفتر: کتاب
معنی لغات جدید درس چهارم فارسی ششم
حکیم: دانشمند، فیلسوف، طبیب پزشک
قصد: اراده کردن، نیت، میل
افزوده میشد: اضافه میشد
بر افراشته: بالا برده، بالا گرفته شده
چاره: راه حل، تدبیر
نیک نامی: خوش نامی، معروف به خوبی
تعلیم: یاد دادن
مطلب مرتبط: برای دانلود فایل pdf جزوه آموزشی اینجا کلیک کنید
معنی کلمات درس پنجم (هفت خان رستم) فارسی ششم ابتدایی
آذر گشسب: آتش تند و تیز، نامی است در شاهنامهی فردوسی که در اصل، اسم یکی از سه آتش مقدس بوده، اما در شاهنامه به معنای آتش جهنده و کنایه از هر چیز مورد نیایش و ستایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است.
اهریمن: دشمن، شیطان، کسی که منش پلیدی دارد.
بنداخت: انداخت
خان: مرحله
پرخاش: درشتی، ستیزه جویی
چیرگی: پیروزی
خمّ کمند: گره و پیچ طناب
کمند: طناب، بند، ریسمان
کردار: رفتار
گُرد: شجاع، دلیر
دستگاه: شکوه، قدرت، عظمت
دادگر: عادل
اتحاد: یکپارچگی، یکی شدن
معنی لغات جدید درس پنجم فارسی ششم
غلام: خدمتکار، نوکر
کارمت: که برایت بیاورم
ارمغان: هدیه، سوغات
گریستن: گریه کردن
خواجه: بزرگ، سرور، تاجر
قضا: سرنوشت، تقدیر
حبس: زندان، بازداشت
شکّر سخن: شیرین سخن، شیرین گفتار
خطّه: سرزمین
بازرگان: تاجر
گران بها: قیمتی، با ارزش
صحنه: منظرهای واقعی یا خیالی که رویدادی را نشان میدهد.
زین: از این
خام: بیهوده، نا پخته، نسنجیده
تجارت: بازرگانی، داد و ستد، معامله
تپید: جنبید، حرکت کرد، بی قرار شد
رأس: واحد شمارش چهارپایان
شادکام: خوشحال
کنیزک: خدمتکار، زنی که برده باشد
بازگو: بیان کردن، دوباره گفتن
همتا: مانند، مثل
زهرهاش بدرید: ترسید
دلداری دهد: همدردی کند، غم خواری کند
بند: طناب، ریسمان
کول: شانه و دوش
قافله: کاروان
معنی لغات جدید درس ششم فارسی ششم
حضور: حاضر بودن، وجود داشتن
رخسار: چهره، روی، سیما
نشاط: شادی، شوق
خروشان: پر سرو صدا
هیجان: شور و شوق
انبوه: بسیار، فراوان، زیاد
پرتوان: باقدرت، پر نیرو، توانا
غوغا: سرو صد
استقبال: به پیشواز کسی رفتن
تپش: تپیدن، جنبش
انتظار: چشم به راه بودن، امید داشتن
رخ: صورت، چهره، گونه
هین: بدان، آگاه باش
لحظه شماری: انتظار کشیدن، پیوسته منتظر کسی بودن
لحظه: زمان خیلی کوتاه
بالاخره: سرانجام، عاقبت
همهمه: سر و صدا، هنگامه
خیره شدن: توجه عمیق، نگاه کردن به چیزی بدون چشم برداشتن از آن
بی صبرانه: زود، بی طاقتی، نا آرام
مشام: بینی برنا: جوان
معنی لغات جدید درس دهم فارسی ششم
رونق داشتن: خوب بودن وضع کسب و کار
حرفه: شغل، پیشه، کار
طبع: ذوق، استعداد
جویا: کنجکاو، جستجوگر
اقامت گزیدم: در جایی ساکن شدم، ماندم
کنج: گوشه
فروزان: تابان، درخشان، روشن
ذوق: شور و شوق، علاقه.
توانایی قریحه: ذوق و استعداد
عاجز: ناتوان، درمانده
استعداد: آمادگی، توانایی
مقصود: خواسته، آرزو، نیت
لبریز: پر، لبالب
دایر شدن: تشکیل شدن، ایجاد شدن
سرمشق: الگو، نمونه
فعّال: پرکار، کوشا
فعّالیت: کوشش، تلاش
مکتب: محل درس خواندن، نام مدرسه در قدیم
پرشور: پر حرارت، با هیجان
اجتماع: گروه، جمعی از دستههای انسانی
از پس: از پشت
ابداع: نوآوری، چیزی را از نو پدید آوردن، ایجاد کردن
بام: بالای ساختمان، پشت بام
پشتکار: تلاش برای انجام کاری، با علاقه کاری را پیگیری کردن
پند: نصیحت، اندرز
سرگذشت: شرح حال
اراده: خواست، میل، تصمیم
صبر: شکیبایی، بردباری
خشنود: راضی، خوشحال، شادمان
آیت: نشانه
هما: پرندهای افسانهای که سایهاش باعث سعادتمندی میشود
ابوالعجائب: پدر شگفتیها
ماسوا: موجودات، مخلوقات، غیر از خدا
رخ: سیما، صورت
مسکین: فقیر، تهی دست
قسم: سوگند
کرم: لطف، جوانمردی
بزرگواری نگین: سنگ قیمتی که روی انگشتر میگذارند
مدارا: با نرمی و ملایمت رفتار کردن
علم کند: معرفی کند، برپا کند، مشهور بسازد
معنی کلمات درس هشتم دریا قلی فارسی ششم
الکن: کسی که زبانش به هنگام صحبت گیر میکند (لکنت زبان)
اوراق فروشی: مکانی که در آن، پارههای اتومبیل یا وسایل دیگر فروخته میشود.
بعثی: نیروهای ارتش عراق در زمان صدام
بیدرنگ: فوری و بدون توقف
جان فشانی: فدا کردن جان
ریشخند کردن: مسخره کردن
مدافعان: جمع مدافع، دفاع کنندگان
معنی کلمات درس نهم تندگویان فارسی کلاس ششم
اقدامات: جمع اقدام، کارها
اُسَرا: جمع اسیر
تأمین کردن: فراهمکردن
تحقّق: درست شدن، به حقیقت پیوستن
دژخیمان: دشمنان
ساعی: سعیکننده، کوشا
شرمگین: خجالتزده
مُتدیّن: دیندار
معنی کلمات درس دهم رنجهایی کشیدهام پایه ششم ابتدایی
خنجر: شمشیر کوتاه نوک تیز، دشنه
آیات: جمع آیه، نشانهها
دار و ندار: دارایی، مال و ثروت
تعلیم: یاد دادن
فرا گرفتن: یاد گرفتن
معلومات: اطلاعات، سواد
مفصل: کامل
شهرت: معروفیت، معروف گردیدن
باور: عقیده، اعتقاد
عظیم: بزرگ
مراجعه کنندگان: کسانی که برای یافتن چیزی یا جایی بر میگردند، بازگشتن
تألیف: نوشتن کتاب
طرز: شیوه، روش
تلفظ: بر زبان آوردن کلمه، سخن گفتن
دایره المعارف: کتابی است که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان در آن ثبت شده است.
متون: جمع متن، نوشتهها
معتبر: با اعتبار، ارزشمند
طب: پزشکی
غفلت: بی خبری، نادانی
درگذشت: فوت کرد، مرد
به تدریج: کم کم
نقل: جابجا کردن، بیان کردن سخن
تأخیر: عقب انداختن
رحلت: درگذشت، وفات
هجر: جدایی، دوری
غریب: نا آشنا، بیگانه
رحمه الله علیها: رحمت خداوند بر آنها باد
معاصر: در حال حاضر
متمدن: شهرنشین
معتبر: با اعتبار، ارزشمند
وا داشت: مجبور کرد
جاودان: همیشگی
پایبند: گرفتار، وابسته
تمدن: زندگی شهرنشینی
علامه: دانشمند
حجره: غرفه – اتاق
هجری شمسی: تاریخ خورشیدی
معنی کلمات بخوان و بیندیش بوعلی و بهمنیار درس یازدهم کلاس ششم
استعداد: توانایی
کمنظیر: کممانند
خلّاق: مبتکر، آفریننده
سرآمد: برتر
سخت تشنهام: بسیار تشنه هستم.
کرسی: چهار پایهای پهن، کوتاه و چهارگوش که در زمستان در زیر آن منقل میگذارند و بر رویش لحاف اندازند و در زیر آن خود را گرم کنند.
طب: پزشکی
دلنشین: دلچسب، خوشایند، مؤثر
مناجات: راز و نیاز کردن با خدا
نفوذ: فرو رفتن، اثر کردن
معنی لغات جدید درس یازدهم فارسی ششم
اعتقاد: باور، ایمان، عقیده
محتاج: نیازمند
سقوط: افتادن
دژ: حصار، حلقه
متجاوز: ستمگر، کسی که به دیگران طلم میکند.
گذرگاه: محل عبور، جای گذر
وصف ناپذیر: غیرقابل توصیف، وصف نشدنی
سقّا: کسی که به تشنگان آب میدهد.
نظاره میکرد: نگاه میکرد، تماشا میکرد
مانع: جلوگیری کننده، سد
ترجیح دادن: برگزیدن، کسی یا چیزی را بردیگری برتری دادن
تسخیرناپذیر: مکان یا چیزی که به آسانی نتوان آن را به دست آورد، مکان یا چیزی که دسترسی به آن دشوار است.
مسئولیت: سرپرستی یک کار مهم
عملیّات: فعالیتها، کارها
دم: لحظه، زمان کوتاه
مقابله: رویارویی، مواجهه بی وقفه: بی درنگ، بدون توقف، پشت سرهم
حمله: هجوم، یورش، تاختن
معنی لغات جدید درس دوازدهم فارسی ششم
سطر: یک خط از یک نوشته
صمیمی: یکدل، همدل
حومه: اطراف
مختصر: کوتاه، کم، گزیده
حسرت خوردن: آه و افسوس کردن، حسرت کشیدن
لاشه: جسد اسرار: جمع سر، رازها
معنی لغات جدید درس سیزدهم فارسی ششم
ربّ جلیل: خدای بلند مرتبه، خدای بزرگ
عدل: انصاف، عدالت، رعایت برابری
بنده پروری: رفتار دوستانه داشتن، مهربانی و لطف کردن
طغیان: از حد خود گذشتن، بالا آمدن آب
حسرت: اندوه، آه و افسوس
خرد: کودک، کم سن و سال
دایه: پرورش دهنده، پرستار کودک
وحی: آن چه از طرف خدا به پیامبران نازل شود.
درفکند: انداخت، رها کرد، افکند
شیوه: راه و روش
گاهوار: گهواره
بسپار: واگذار کن، بده
شنیدستم: شنیدهام
شهباز: باز، نوعی پرنده شکاری سفید با پنجه و منقار قوی
کهنسال: پیر
تاخت: حمله کرد
تازان: با سرعت، پرشتاب
پران: در حال پریدن
درحال پرواز اجل: پایان زندگی، زمان مرگ
نگون اقبال: بدبخت، تیره بخت
زه: چلّهی کمان
صیاد: شکارچی
صلاح: شایسته، مصلحت
حیّ داور: خداوند، پروردگار
معنی لغات جدید درس چهاردهم فارسی ششم
مشک: مادهای روغنی که بسیار معطر و خوش بو است.
طبله: صندوقچه
عطّار: عطرفروش
اندوخت: جمع کرد، گردآوری کرد
آموخت: یاد داد، یاد گرفت
غازی: جنگجو
قاضی: داور
پرهیز کردن: دوری کردن، خودداری کردن از انجام کاری
طبل غازی: طبلی که در پیشاپیش لشکر به صدا در میآید، طبل جنگی
معنی لغات جدید درس پانزدهم فارسی ششم
بیشه: جنگل، جنگل
کوچک خفته: خوابیده به خواب رفته
متغیّر: خشمگین، عصبانی
حول و حوش: اطراف، دورو بر
صید: شکار
هراس: ترس، احساس نگرانی
یک غازی: بی ارزش، ناچیز
بازیگوش: کسی که بیشتر به فکر بازی و تفریح است.
مغفرت: بخشش گناهان، آمرزش
وحوش: جانوران وحشی، جمع وحشی
موشک: موش کوچک
خطاکار: کسی که کار نادرستی انجام داد، گناهکار
حاصل کرد: به دست آورد، کسب کرد
چار: چهار
رحم: مهربانی، بخشیدن
سحر آمیز: جادویی، بسیار شگفت انگیز
جست: جهید
معنی لغات درس چهاردهم راز زندگی فارسی ششم
گرفته: بسته، مسدود
دلِ گرفته: غمگین، ناراحت
بزاز: پارچه فروش
ثواب: مزد، پاداش، پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت
تاختن: اسب دواندن، تند رفتن
آبادی: شهر، روستا
معنی لغات درس پانزدهم میوهی هنر فارسی ششم
قصه: افسانه، داستان، سرگذشت
جور: ستم، ظلم
زار: ناتوان، ضعیف، نحیف
بیخ: بُن، ته، ریشه، بنیاد
موسم: فصل، وقت، هنگام
حاصل: میوه، ثمر
توده: تپه و پشته، جمع کردن
دهقان: کشاورز
هیمه: هیزم، سرشاخهی خشک درخت
آوخ: دریغ، افسوس، آخ
آتشگر: روشن کنندهی آتش، کسی که آتش را فروزان میکند.
ادبار: بدبختی، نگون بخت
خوار: پست و حقیر
فرجام: پایان، آخر، عاقبت کار
سزاوار: شایسته
دکه: مغازه، دکان، حجره
جاهل: نادان
فلان: اشاره به شخصی ناشناس یا چیزی نامعلوم
بگریست: گریه کرد
معنی لغات درس شانزدهم آداب مطالعه فارسی ششم
گذشتگان: پیشینیان، درگذشتهها، کسانی که از دنیا رفتهاند
عبرت گرفتن: پند گرفتن
محنت: رنج، درد
تسلی: آرامش دادن، کاستن از اندوه کسی
زوال: نابودی، رو به نیستی رفتن
سلاطین: پادشاهان
مُلک: کشور، پادشاهی
رسولان: فرستادگان، پیامبران
ثابت: پابرجا، استوار
تعالی: بلند مرتبه، برتر
نظمخوانی: شعرخوانی
جماعت: مَردُم
طعام: غذا
اعتدال: میانهروی
محال: ناممکن
گزاف: دروغ، لاف، بیهوده
چست: چابک، تند و تیز، چالاک
راغب: مایل، علاقهمند
آهنگ: وزن، ریتم
مستمع: شنونده
ملول: غمگین، آزرده، خسته
فاتحه: آغاز کار، اوّل چیزی، گشایش، در اینجا خواندنِ سورهی فاتحه (حمد) برای طلب آمرزش
تکبیر: بزرگ شمردن
معنی لغات جدید درس شانزدهم فارسی ششم
معلّق: آویزان
واپسین: آخرین، پایانی
فیلسوفان: جمع فیلسوف، دانشمندان علم فلسفه
گریزان: گریزنده، شتابان
فلان: اشاره به شخص نامعلوم
در گذرم: از دنیا بروم، بمیرم
گویی: مثل اینکه
منتظر: چشم به راه، کسی که انتظار میکشد
دانش اندوزی: علم آموزی، یادگیری، فراگیری دانش
سپری شد: به پایان رسید، به اتمام رسید
اتّفاق: رویداد، پیشامد، حادثه
جاهل: نادان، بی خبر
واپسین: آخرین، پایانی
برنا: جوان
فزای: بیفزای، اضافه کن
رامش: آرامش، آسودگی
معنی کلمات درس ستاره روشن درس هفدهم فارسی ششم
وصیّت: پند، سفارش
آخرالزّمان: دوره پایانی جهان، اصطلاحی دینی که به دوران نزدیک به قیامت اشاره دارد
مصطفی: برگزیده و پاک، منتخب
اگر روزگار یابم: اگر زنده بمانم
گِرَوَم: ایمان بیاورم
بهشت یابید: به بهشت بروید
دریغ نداشتی: محروم نکردی، کم نگذاشتی
نمودی: نشان دادی
عَزّوَجَل: عزیز و بزرگوار
کردار: رفتار
اطاعت: پیروی کردن، فرمانبرداری
زینهار: امان، هوشیار باش
پارسا: پاکدامن، پرهیزگار
روی: چهره
هلاک: نابودی، نیست شدن
دروغ زن: دروغگو
گواهی: شهادت، تأییدیه
خوی: اخلاق
عطا: بخشش
گران: سنگین
ستوده: ستایش شده
زاد: سن، زمان عمر
حرمت: احترام
معنی کلمات شعر به گیتی به از راستی پیشه نیست
گیتی: جهان
پیشه: کار
کژی: کجی، انحراف، نا راستی، دروغ
به تر: بدتر
بر: در اینجا به معنی حال انسان
فروغ: نور، روشنایی
نیک نامی: خوشنامی
کاستی: کمی، نقصان، دروغ
خیره: بیسبب، به بیهودگی
گشاده است: باز است
دروغ آزمای: دروغگو
رأی: اندیشه
ناپاک رأی: بداندیش
معنی لغات جدید درس هفدهم و نیایش فارسی ششم
دلنشین: جذاب، زیبا و قشنگ
نمایان: آشکار
معرفت: شناخت
مجازی: غیر واقعی
فنّاوری: استفاده از علم در کارهای مختلف مانند پزشکی، کشاورزی، بازرگانی و …
فضل: بخشش
رحمت: مهربانی، دلسوزی، بخشایش
صواب: راست، درست
کامران: پیروز، موفق
توفیق: موفقیت، کامیابی
ذات: وجود، هستی
لفظ: زبان
حامی: نگهبان
پشتیبان ناظر: نظاره گر، بیننده
ثنا: ستایش، ستودن
احسنت: آفرین
علّاف: بیکار
صاحب: دارنده، مالک
اثر: نشان، علامت
عیب: نقص، کمبود
باز: دوباره
رطب: خرمای تازه
منع کردن: بازداشتن، دور کردن
مستجاب: پذیرفته شده، برآورده
کلمات مترادف و هم معنی فارسی
سلام بد نیست خوبه ʘ‿ʘ دروغ گفتم عالیهههههههههه
( ╹▽╹ )(◕ᴗ◕✿)^_________^(◡ ω ◡)
سلام از اینکه مطالب سایت مفید بوده خرسند هستم و از حسن توجه شما تشکر میکنیم
باسلام به شما دوست عزیز
از اینکه مطالب سایت تعلیم کده مورد توجه شما عزیزان هست بسیار خرسندیم .
مطالب سایت تعلیم کده خیلی مفید و عالیه
همه کلمات هم معنی و مترادف رو یکجا جمع آوری کردید و کار ما معلمین رو آسون کردید ممنونم
ممنون جواد آقا از اینکه مطالب سایت تعلیم کده و این مقاله براتون مفید بوده خوشحالیم
عالیه و جامع
ممنون از حسن نظرتون
عالیه. ممنون از سایت تعلیم کده که زحمت نوشتن مقالات کامل رو به عهده گرفتند