چگونه تدریس کنیم تا همه یاد بگیرند
چگونه تدریس کنیم تا همه یاد بگیرند
مقدمه یادگیری
همهی ما زمانهایی را در زندگی خود به یاد داریم که رابطهی خوبی با معلم یا مربی خود داشتیم و همین باعث میشد مهارتهای جدید را به راحتی یاد بگیریم و از تجربهی یادگیری لذت ببریم. و البته زمانهایی را نیز به یاد داریم که با فردی که قرار بود از او بیاموزیم، هماهنگی لازم را نداشتیم و در نتیجه، یادگیری تبدیل به تجربهای دشوار و ناخوشایند میشد.
از تجربهی آموزش به دیگران هم احتمالا به این نتیجه رسیدهایم که آموزش به بعضی از افراد آسانتر از بعضی دیگر است و متوجه شدهایم، بعضی از افراد حتی ممکن است در یادگیری مسائل ساده هم مشکل داشته باشند.
چیزی که بیشتر از همه ناامید کننده است، ناهماهنگی بین سبک های یادگیری است که هم بر نتایج به دست آمده از افراد و هم بر عملکرد تیمی آنها در بلندمدت تأثیر میگذارد.
۴MAT رویکردی متفاوت برای مربیانی است که سعی دارند بر مشکلات ناشی از تفاوت سبکهای یادگیری فائق بیایند و تمامی فراگیران را در تجربهی یادگیری سهیم کرده و از رویکردی برای آموزش استفاده کنند که برای همه مناسب باشد.
اگر شما مسئول آموزش و مربیگری اعضای تیم یا افراد دیگر هستید (البته، اکثر مدیران و افراد حرفهای با چنین تجربهای آشنا هستند)، باید ۴MAT را بشناسید و اگر میخواهید تمامی افرادی که در این تجربه دخالت دارند، بیشترین استفاده را از آموزش شما ببرند، باید از آن استفاده کنید.
ایدهی مهم ۱: سبکهای یادگیری
ایدهی دیوید کلب (David Kolb) در مورد یادگیری تجربی و سبکهای یادگیری در هستهی مرکزی ۴MAT قرار دارد. کلب (استاد شناخته شده و مورد احترام یادگیری)، ۴ سبک یادگیری متفاوت را معرفی کرد و ادعا کرد که افراد مختلف، رویکردهای متفاوتی در یادگیری اطلاعات دارند:
- سبک «همگرا»: در این سبک تجارب فعال و مفهومی ارجحیت دارند. افراد این سبک بیشترین توانایی را در کاربرد عملی اندیشهها دارند
- سبک «واگرا»: در این سبک، تجارب عملی و متفکرانه ارجحیت دارند.
- سبک «جذب کننده»: در این سبک، مدلهای انتزاعی و منطق نظری از اولویت برخوردار است. این افراد در درک مقدار زیادی از اطلاعات و ترکیب آنها به صورت موجز و منطقی بیشترین توانایی را دارند.
- سبک «انطباق یابنده»: در این سبک، تجارب عملی و آزمایشهای فعال از اولویت برخوردارند.
نتایج به دست آمده حاكی از این است كه اكثریت افراد به یکی از دو سبك یادگیری جذب كننده و همگرا گرایش دارند.
در بین افرادی که در حال فراگیری موضوعی هستند؛ برخی بلافاصله بعد از توضیح معلم درس را فرا میگیرند که این افراد اغلب سبک یادگیریشان جذب کننده است. برخی دیگر مطلب را کمی دیرتر یاد میگیرند یا اصلاً سر کلاس یاد نمیگیرند.
این بدان معنا نیست که این افراد هوش کمتری دارند و نمیتوانند یاد بگیرند بلکه سبک یادگیریشان متفاوت است و ممکن است واگرا، همگرا یا انطباق یابنده باشد. تغییر شیوهی تدریس از حالت سخنرانی صرف به استفاده از ابزارهای مدرن آموزشی مانند پاور پوینت و فیلمهای آموزشی، استفاده از روش بحث گروهی و انجام فعالیتهای عملی در حین تدریس میتواند باعث یادگیری مؤثرترِ اکثر افراد و افزایش انگیزه آنان شود.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که برخی از افراد با هیچ یک از این روشها در کلاس یاد نمیگیرند و باید خودشان در یک محیط دیگر مثل منزل درس را یاد بگیرند.
پیتر هانی (Peter Honey) و آلن مامفرد (Alan Mumford)، به این نتیجه رسیدند که احتمالا به خاطر سپردن این واژهها و اصطلاحات دشوار است، بنابراین رویکرد سادهتری را پیشنهاد دادند:
- متفکران: افرادی که تمایل دارند قبل از رسیدن به نتیجه، اطلاعات لازم را جمع کنند.
- نظریهپردازان: این افراد تمایل دارند نظریهای را که در پس هر سوژه قرار دارد، قبل از به کارگیری آن، بدانند.
- فعالان: افرادی که میخواهند مستقیما خود را به دست تجربهی جدید بسپارند و عملا نظریه پردازی را دوست ندارند.
- عملگرایان: افرادی که دوست دارند مطالبی را که آموختهاند به جامهی عمل درآورند و به تکنیکهای عملی علاقمند هستند.
وقتی مربی از سبک یادگیریِ در اولویتِ شما استفاده میکند، بهتر و سریعتر یاد میگیرید و زمانی که از رویکردی که مورد علاقهی شما نیست استفاده میکند، فرآیند یادگیری برای شما سخت و ناخوشایند میشود.
بنابراین وقتی شما هم در مقام مربی قرار میگیرید، برای اینکه فراگیرانتان بهتر یادبگیرند، باید نیازها و تمایلات سبکهای یادگیری آنها را مدنظر قرار دهید.
برای خواندن مطالب آموزشی مفید اینجا کلیک کنید
ایدهی مهم ۲: یادگیری تجربی
کُلب همچنین این موضوع را مورد بحث قرار داد که بزرگسالان، زمانی مهارتهای گوناگون را بهتر یاد میگیرند که آنها را به صورت تجربی و عملی بیاموزند. این موضوع، شامل مراحل زیر در یادگیری میشود:
- دست به اقدام زدن و مشاهدهی نتایج آن.
- درک اینکه این نتایج، حاصل، اقدامی هستند که انجام دادهاند.
- ایجاد اصول و قوانین کلی از اتفاقی که در حال روی دادن است.
- آزمایش این قوانین. (برگشت به مرحلهی اول)
۴MAT فرآیندی است که میتوانید از آن برای آموزش افراد به روشی که برای همهی سبکهای یادگیری مناسب باشد، و ایدههای کلب را نیر در بر بگیرد، استفاده کنید.
استفاده از این ابزار
در مرکز ۴MAT، چرخهی آموزشی ۱۲ مرحلهای وجود دارد که فراگیران در حین یادگیری مهارتهای جدید آن را طی میکنند. مربیان خوب، با این چرخه کار و سعی میکنند که فراگیران را در تجربهی یادگیری سهیم کنند. اطلاعات، دانش و نظریهها را در اختیارشان قرار دهند. مهارتهای خود را به آنها منتقل و مطالب آموخته شده را در ذهنشان ماندگار کنند. این فرآیند در تصویر زیر نشان داده شده است:
در طول سه مرحلهی اول این چرخه، شما به عنوان مربی سعی دارید تا توجه و علاقهی فراگیران را به مطالب جلب کنید. شما به آنها در شناخت ارزش واقعی مطالب کمک میکنید و آنها را وادار میکنید تا به این فکر کنند که چطور مطالبی که به آنها میآموزید. با چیزهایی که از قبل میدانند هماهنگ هستند و تجارب کنونیشان را تقویت میکنند.
در طی مراحل ۴ تا ۶، دانش فراگیران را افزایش میدهید و آنها را تشویق میکنید تا خودشان در جستجوی حقایق برآیند.
طی انجام این کار، به فراگیران کمک میکنید تا بین چیزهایی که میدانند و مطالبی که به آنها میآموزید ارتباط برقرار کنند. وقتی خودشان حقایق را کشف میکنند. زمینهی بزرگتری را که اطلاعات در آن جای میگیرد، فرا میگیرند. همهی این موارد به ایجاد زیربنای نظری مناسبی از مطالب موردنظر کمک میکنند.
در طی مراحل ۷ تا ۹، مهارتهای عملی را که از تئوری استخراج میشوند به فراگیران یاد میدهید و آنها را تشویق میکنید تا شناخت خود از مطالب را مورد آزمایش قرار دهند. در این مرحله، فراگیران، درک و شناخت خود را اصلاح میکنند و اطلاعاتی را که آموختهاند به کار گرفته و عمومیت میدهند.
در نهایت، طی مراحل ۹ تا ۱۲، فراگیران را تشویق میکنید تا مهارتهایی را که آموختهاند توسعه دهند. این کار باعث تمرین در مهارتهای جدید میشود و به نهادینه شدن آنها کمک کنند.
وقتی با استفاده از این رویکرد، دورهی آموزشی خود را ساختاربندی میکنید. میتوانید با استفاده از تمامی سبکهای یادگیری، افراد را درگیر فرآیند آموزشی کنید.
- متفکران این فرصت را پیدا میکنند تا اطلاعات را جمعآوری کرده و قبل از اینکه به نتیجه برسند، به آنها فکر کنند.
- نظریهپردازان، این فرصت را پیدا میکنند تا ایدههای جدید بیاموزند و آنها را با نظریههای قبلی هماهنگ ساخته و به مرحلهی عمل درآورند.
- فعالان این فرصت را پیدا میکنند تا در زمان مناسب، دست به عمل بزنند و تکنیکهای جدید را آزمایش کنند.
- عملگرایان خواهند دید که تکنیکهایی که یاد میگیرند، ریشه در حقایق داشته و فوایدی عملی دارند که با توضیحاتی که از قبل داده شده است، هماهنگی کامل دارند.
نکته ۱
در این مطلب، ما فقط قسمت مرکزی ۴MAT را مورد بررسی قرار دادیم: ۴MAT سیستمی پیشرفته است که اطلاعات زیادی در اطراف آن وجود دارد و در اینجا فقط به خلاصهای از آن بسنده کردیم.
نکته ۲
موقعیتهای مختلف، معمولا افرادی که سبکهای یادگیری متفاوت دارند را جذب میکنند و افراد هم، اغلب گروهها یا حتی حرفههایی را انتخاب میکنند که به رویکرد آنها نزدیکتر باشند. اگر متوجه شدهاید که مخاطبانتان، رویکرد خاصی را ترجیح میدهند، باید رویکرد خود را با آنها هماهنگ کنید.
همچنین، انواع مختلف اطلاعات، به رویکردهای مختلفی نیاز دارند. مثل همیشه، برای انتخاب رویکرد مناسب از منطقتان استفاده کنید.
مثال
قصد ما در اینجا ارائهی مثال نیست، بلکه فقط میخواهیم شما را کمی به تفکر وادار کنیم.
کدام یک از سبکهای یادگیری هانی و مامفرد، روش های یادگیری را که ترجیح میدهید، نشان میدهند (حتی شاید به یکی کمتر تمایل دارید و به یکی بیشتر)؟ افرادی که باید به آنها آموزش بدهید، چه سبک یادگیری را بیشتر ترجیح میدهند؟ (میتوانید از آنها سؤال کنید کدام رویکرد را ترجیح میدهند).
پاسخهای شما، چه نکتهای دربارهی رویکرد آموزشی که باید به کار بگیرید به شما میگوید؟
وقتی به دورههایی که قبلا تجربه کردهاید فکر میکنید، آیا رویکردهایی وجود داشتند که با آنها راحتتر بودید یا رویکردهایی که اصلا با آنها راحت نبودید؟
به عنوان مثال، آیا شما فردی نظریهپرداز هستید که در مدرسه از تجارب و آزمایشات عملی خسته میشدید؟ یا فردی عملگرا هستید و نمیتوانستید درس ریاضی را تحمل کنید؟
و آیا معلمانی بودهاند که نمیتوانستید از آنها چیزی بیاموزید که حالا متوجه میشوید دلیل آن هماهنگ نبودن سبکهای یادگیریتان بوده است؟
همهی اینها چه چیزی دربارهی رویکرد آموزشیتان به شما میآموزند؟ و حالا که اینها را میدانید، قصد دارید با آنها چه کار کنید؟
همواره به این نکته توجه داشته باشید که، سبکهای یادگیری قابل تغییرند و افراد میتوانند بنا بر موقعیت خود، سبک یادگیریشان را تغییر دهند.
شما با شناسایی سبک یادگیری خود به ارزیابی نقاط ضعف و قوت خود میپردازید و همیشه به یاد داشته باشید که همه یاد میگیریم اما با سبکهای متفاوت.
منبع:چطور
چگونه تدریس کنیم تا همه یاد بگیرند